اسم الکتاب : دولت يار (نقد و بررسى كتاب آخرت و خدا، هدف بعثت انبياء) المؤلف : حامدنيا، رسول الجزء : 1 صفحة : 143
و حق خود را باز پس گيرند لذا طبق فرمايش
قرآن، شخص طالوت از طرف خدا براى فرماندهى آنان مشخص مىگردد. بنابراين
بنىاسرائيل، فرمانده جنگى مىخواستند نه پادشاه.
ثانيا؛ فرض بر قبول گفته آقاى بازرگان مبنى بر اينكه بنىاسرائيل
براى تعيين پادشاه خدمت پيامبرشان حضور يافتند، باز هم عمل بنىاسرائيل نمىتواند
دليل بر مدعاى آقاى بازرگان باشد و بر عكس دليل مهمى بر مدعاى «مشروعيّت الهى»
است؛ چرا كه طبق مدعاى آقاى بازرگان، حاكميّت از آن مردم است نه خداوند؛ بنابراين
بنىاسرائيل مىبايست بين خود جلسهاى مىگرفتند و يكى را به عنوان پادشاه تعيين و
انتخاب مىكردند و ديگر لزومى نداشت كه خدمت پيامبر خود شرفياب شوند و از
پيامبرشان درخواست كنند تا خداوند براى آنان پادشاهى را معرفى كند. اين عمل دلالت
مىكند كه حاكميّت از آن خداست و بنىاسرائيل به آن معتقد بودند. چنان كه آيات
مربوط به اين جريان به روشنى نظريه انتصابى بودن حكومت از طرف خدا را دلالت
مىكنند:
«إنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكا ... إِنَّ اللّه
اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ؛ خداوند (طالوت) را براى زمامداى شما
مبعوث كرده است ... خداوند او را بر شما برگزيد.»[1]
تَعبير «بَعَثَ» و «اصطفا» بهطور واضح مشخص مىكند كه خداوند طالوت
را انتخاب نمود و اين دلالت بر حاكميّت خداوند مىكند.
بنابراين عمل بنىاسرائيل نه تنها دليلى بر مدعاى آقاى بازرگان،
نيست، بلكه دليل مدعاى «نظريه حاكميّت الهى» است.[2]
چنانكه در ادامه آيه تصريح مىشود كه حاكميّت از آن خداست:
«وَاللّهُ يُؤْتى مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ؛
خداوند ملكش را به هر كس بخواهد مىبخشد.»[3]