دستاوردهاى داخلى را بر مبناى هويتخواهى مىتوان در دو محور سياسى و
فرهنگى بررسىنمود.
يك. دستاوردهاى سياسى
1. سرنگونى نظام شاهنشاهى و استقرار حاكميت الهى
حاكميت طولانى مدت نظام شاهنشاهى بر ايران، معيارهايى را بر اين كشور
حاكم ساخته بود كه سعادت، عزت و سربلندى ملت در آن جايى نداشت. در فرهنگ مردم،
نظام شاهنشاهى با زر و زور و تزوير، فساد، حقكشى و بىعدالتى و در يك كلام،
ضدارزشها مترادف بود. از يكسو، رژيم پهلوى به پندار حاكميت 2500 ساله نظام
شاهنشاهى بر ايران، حيات و دوام خود را سنت محتوم تاريخى مىدانست و از سوى ديگر،
سرمايه گذارىهاى آمريكا و غرب در ايران، رژيم شاه را چنان مقتدر و مسلح ساخته بود
كه هرگونه تصور تزلزل يا سقوط آن را ناممكن مىساخت. با اين حال، انقلاب اسلامى در
عينىترين دستاورد خود، اين نظام را درهم كوبيد و نهال طيبه «استقلال، آزادى و
جمهورى اسلامى» را در اين كشور نشاند.[1]
نظامهاى رايج سياسى در نظريههاى انديشمندان جهان ريشه دارد كه در طول تاريخ
براساس نيازهاى مقطعى بدان دست يافتهاند. براى نمونه، پس از تجربه قرون وسطا در
اروپا و حاكميت زورمدارانه كليسا بهنام دين، «ليبرال دموكراسى» غرب، راهكارِ كنار
نهادن دين و ناكارآمد جلوه دادن آن را برگزيد. در اين رهگذر، با اثرپذيرى
انديشمندان مسلمان از اين نظريه، رفتهرفته اسلام به مجموعهاى از احكام فردى
بىتأثير و كممحتوا بدل شد كه در سرنوشت اجتماعى بشر هيچ نقشى نداشت. با انقلاب
اسلامى ايران موضوع تقيد به دين ديگربار تأييد گرديد و در بسيارى از اصول و فصول
قانون اساسى مورد توجه قرار گرفت. وضعيت تقيد و تبعيت از قوانين الهى، نظام جمهورى
اسلامى را درست در برابر نظامهاى فاشيستى مىنشاند كه در آنها، حكومت بر اخلاق و
مذهب حاكم است.
[1]. امين،« انقلاب اسلامى، پيامدها و رهآوردها»،
فصلنامه صباح، ش 2 و 3.