(نخستوزير وقت) اظهار داشت: «او مردى وطنپرست، بسيار منطقى و
داراى تشخيص درست است.» اين در حالى بود كه مردم، بختيار را نوكر بىاختيار
مىخواندند. بازرگان پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز در دوران نخستوزيرى خود، از
خائن شمردن بختيار خوددارى كرد؛ حالآنكه امام خمينى (قدس سره) بختيار را
«تهمانده استعمار، خائن، ذخيره استعمار، نوكر و مأمور، آدمكش، به تباهى كشاننده
مملكت و جانى» معرفى كرد.[1] نهضت آزادى تا آن زمان هرچند
ضعفها و انحرافاتى از خود نشان داده بود، برخى سران انقلاب اميدوار بودند كه آنان
هدايت و اصلاح گردند. در همين راستا، امام خمينى (قدس سره) در چهارمين روز بازگشت
به ايران، مهندس بازرگان را صرفنظر از گرايش گروهى ايشان، با پيشنهاد شوراى
انقلاب[2] به نخستوزيرى منصوب كرد و پس
از پيروزى انقلاب نيز اين دولت با نام «دولت موقت انقلاب اسلامى ايران»، اداره
كشور را برعهده گرفت. اما متأسفانه دولت موقت، جايگاه عناصر جبهه ملى، نهضت آزادى
و روشنفكرانى شد كه فاقد حساسيت فرهنگى، سياسى و اقتصادى نسبت به غرب بودند. تركيب
و عملكرد دولت موقت به همان اندازه كه آمريكا را نسبت به حوادث آينده انقلاب
خوشبين مىساخت، نيروى مذهبى و مردم انقلابى را- كه با رهبرى امام (قدس سره) وحدت
مىيافتند- دچار ترديد و اضطراب مىكرد.[3]
نهضت آزادى پس از در دست گرفتن دولت موقت گسترش زيادى يافت، اما بهدنبال ملاقات
مهندس بازرگان با يكى از مقامات بلندپايه آمريكا و درپى افشاى اسناد جاسوسى، به
يكباره از وجاهت نهضت آزادى تا حد زيادى كاسته شد و كار بهجايى كشيد كه بازرگان
استعفا نمود. آنچه موجب تغاير ديدگاهها و عملكرد نهضت آزادى با جريان انقلاب اسلامى
شد، عبارت است از: اعتقاد به جدايى دين از سياست، علمزدگى، وابستگى و خوشبينى به
قدرتهاى جهانى بهويژه آمريكا و نداشتن شم سياسى.