اسم الکتاب : داستانهاى سياست المؤلف : آل احمد، جلال الجزء : 1 صفحة : 19
2
تجهيز ملّت
سربينه حمّام غوغايى برپا بود. بچّه دو ساله و تازه پاى بگوم، آبگير
جديد حمّام، باز شاشيده بود. زنها كه تازه خبردار مىشدند، با جير و وير و غرغر،
در حالى كه بخار از بدنهاى لاغر و سينههاى شل و پلاسيدهشان برمىخاست، از حمّام
درمىآمدند و سوزنىها و بغچههاى به شاش كشيده شده خود را با وسواس جمع و جور
مىكردند؛ به آبگير سركوفت مىزدند و اگر هم شوهرهاشان كارهاى بودند، براى زن
اوستا شاخ و شانه مىكشيدند و يا به دفاع از او برمىخاستند:
«واه! خدا به دور! تركمون زده، يه راويه شاشيده!»
«خوب خانم چه كنه؟ نمىتونه كه بچّهاش رو با خودش تو حمّوم بيآره!
خوب كلافه ميشه خانم جون ...»
«خوبه! خوبه! حالا زن اوستا پشتيش هم در ميآد! مجبور نيست. بره
بچّهداريش رو بكنه. اگه يك دفعه ديگه از اين اتّفاقا اين جا بيفته، ميدم شوهرم در
حمّوم رو ببنده ...»
اين مهرانگيز خانم، زن يك عضو رتبه دوى ادارى بود، كه به اين حمّام
مىآمد و فقط تاس و مشربهاش كمى از آن ديگران بيشتر آب مىگرفت.
زنها كه از لنگهاشان آب مىچكيد و گيسهاى حنا بسته خود را با كاغذ
پيچيده بودند، از روى بساط يكديگر شلنگ برمىداشتند و سر و صداى ديگران را بيشتر
درمىآوردند.
مهرانگيز خانم پس از يك توپ و تشر، وقتى ديد سوزنى خودش نجس نشده،
اسم الکتاب : داستانهاى سياست المؤلف : آل احمد، جلال الجزء : 1 صفحة : 19