اسم الکتاب : حكومت دينى از منظر استاد شهيد مطهري المؤلف : قدردان قراملكى، محمد حسن الجزء : 1 صفحة : 97
دانستهاند. اينان مىپندارند كه اگر كسى به
حزبى، مسلكى، مرامى و دينى ملتزم و متعهد شد و خواهان اجراى اصول و ضوابط آن
گرديد، آزاد و دموكرات نيست، پس اگر كشور اسلامى باشد، يعنى مؤمن و معتقد به اصول
اسلامى باشند و اين اصول را بىچون و چرا بدانند، دموكراسى به خطر مىافتد[1].
استاد تأكيد مىكند كه شبهه فوق منشأ نظرى و فلسفى دارد و طراحان آن،
حقوق انسان را در مسائل مادى منحصر مىكنند و از حقوق فرامادى انسان مانند حق
داشتن مكتب و عقيده و وابستگى به ايمان، غافل ماندند[2].
سخن آخر اينكه از اصرار بر تنافى و تعارض «جمهوريت» و «اسلاميت» و
دلالت دموكراسى بر نفى قيد اسلاميت، نفى و استحاله خود دموكراسى لازم مىآيد، چرا
كه لازمه عمل به دموكراسى توجه به رأى مردم است و رأى مردم مسلمان بر اسلاميت تعلق
گرفته است. حال اگر قيد «اسلاميت» را نپذيريم بايد روى از دموكراسى برتابيم، و لو
در يك مورد خاص يعنى «جمهورى اسلامى».
استاد به اين نكته چنين اشاره مىكند:
حال اگر خواسته خود مردم يعنى جمهورى اسلامى، حاكميت مردم را نقض
كند، بايد بگوييم كه دموكراسى امرى محال است، زيرا هميشه وجودش مستلزم عدمش است[3].
آرى؛ اشكال پارادوكس در صورتى لازم مىآيد كه مردم مسلمان خود
نخواهند شكل حكومت خودشان، اسلامى باشد و رأى مردم به جمهورى غيراسلامى تعلق گرفته
باشد. اما مدعاى اسلام اين است كه در صورت عدم پذيرش مردم، اجبارى به تحميل حكومت
اسلامى نيست و اينجا هم اسلام به رأى مردم احترام مىگذارد.
هيچكس نمىخواهد اسلامى بودن جمهورى را بر مردم تحميل كند. اين