اسم الکتاب : حكومت دينى از منظر استاد شهيد مطهري المؤلف : قدردان قراملكى، محمد حسن الجزء : 1 صفحة : 46
ثبت كرده است. سستى لشكر امام حسن عليه
السّلام، نفوذ نفاق در آن و قدرت برتر نظامى معاويه از جمله عللى است كه پيروزى
نظامى معاويه و شكست امام حسن عليه السّلام را قطعى مىكرد.
شهادت و يا زنده ماندن آن حضرت بعد از مخاصمه دو لشكر به مدّت
نامعلوم (چند ماه يا چند سال) و كشته شدن هزاران نفر از مسلمين بدون كسب نتيجه
نهايى كه به سود اسلام منتهى شود هيچگونه افتخارى براى امام و مصلحتى براى اسلام نداشت
تا امام عليه السّلام به صلح تن در ندهد.
اگر امام حسن عليه السّلام مىجنگيد، يك جنگ چند سالهاى ميان دو
گروه عظيم مسلمين شام و عراق رخ مىداد و چندين ده هزار نفر مردم از از دو طرف تلف
مىشدند بدون آنكه يك نتيجه نهايى در كار باشد. احتمال اينكه بر معاويه پيروز
مىشدند، آنطور كه شرايط تاريخ نشان مىدهد، نيست؛ و احتمال بيشتر اين است كه در
نهايت امر شكست از آن امام حسن عليه السّلام باشد. اين چه افتخارى بود براى امام
حسن كه بيايد دو سه سال جنگى بكند كه در اين جنگ از دو طرف چندين ده هزار و شايد
متجاوز از صد هزار نفر آدم كشته بشوند و نتيجه نهاييش يا خستگى دو طرف باشد كه
بروند سر جاى خودشان و يا مغلوب شدن امام حسن عليه السّلام و كشته شدنش در مسند
خلافت[1].
استاد درباره تفاوت شرايط زمانى امام حسن عليه السّلام با امام حسين
عليه السّلام مىگويد:
اما امام حسين عليه السّلام يك جمعيتى دارد كه همه آن هفتاد و دو نفر
است، تازه آنها را هم مرخص مىكند، مىگويد: «مىخواهيد برويد، من خود تنها هستم»،
آنها ايستادگى مىكنند تا كشته مىشوند. يك كشته شدن صد در صد افتخارآميز[2].
استاد دومين تفاوت را خليفه بودن امام حسن عليه السّلام و معترض بودن
امام حسين عليه السّلام ذكر مىكند و چون مسند خلافت مقدس است نبايد خليفه مسلمين