چون كارزشتى كنند، مىگويند پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را
بدان فرمان داده است.
بگو قطعاً خدا به كار زشت فرمان نمىدهد. آيا چيزى را كه نمىدانيد
به خدا نسبت مىدهيد! بگو پروردگارم به دادگرى فرمان داده است.
اين آيه به صراحت دلالت دارد كه كار زشت، از بنيان زشت است و خداوند
به چيزى كه زشت است فرمان نمىدهد. خداوند در برابر تبهكارانى كه عمل خود را به
كردار پدران و نياكان خويش مستند مىكنند بالحنى سخن مىگويد كه راه هر گونه
بهانهگيرى را بر آنان مىبندد.
زشتى و قباحت برخى از اعمال چنان واضح است كه هيچ عذرى نسبت به آن
پذيرفته نمىشود. اصولًا چگونه ممكن است خداوندى كه آفريدگار زيبايى است به زشتى و
پليدى فرمان دهد؟
نتيجهاى كه از مطالب ذكرشده مىتوان گرفت اين است: اول: درجهان زشتى
وزيبايىهايى وجود دارد. دوم: عقل انسان توان درك حسن وقبح آنها را دارا است. سوم:
چون خداوند احكام وفرامين خود راتابع مصلحت و مفسده و خوبىها و بدىهاى اشيا قرار
داده است، اين مصالح و مفاسد هر گاه از سوى عقل نيز كشف گردند، مورد تأييد شارع
مقدس نيز خواهند بود. برهمين اساس، اين اصل بسيار مهم مورد پذيرش قرار گرفته است
كه «كُلُّ ماحَكَمَ به العقل، حَكَم به الشرع»: هر چه «عقل» بدان حكم نمايد، «شرع»
نيز آن را تأييد خواهد نمود.
اين اصل با برقرارى ملازمه ميان حكم عقل و حكم شرع، عقل را به عنوان
راهنما و دليل قاطع به رسميت مىشناسد و با ارج نهادن به جايگاه آن، دليل عقلى را
در كنار ساير ادلّه شرعى (كتاب و سنّت و اجماع) از اركان اجتهاد و استنباط احكام
شرعى بهشمار مىآورد.
ويژگى «عدل» درآن است كه توانسته است جايگاه خود را به عنوان
روشنترين و غير قابل انكارترين مصداق «حسن وقبح عقلى» تثبيت نمايد. اگر در قضاوت
«عقل» نسبت به