بنيادىترين واحد جامعه، خانواده است نه فرد. ليبراليسم ذاتاً ضد
خانواده است. نگاه او به فرد به صورت عددهايى است كه همه با هم برابر و از يكديگر
مجزا هستند. او افراد را، به منزله اجزاى قابل تعويض يك دستگاه اجتماعى جمعى
مىبيند و به جايگاه فرد به عنوان عضو خانواده اعتنايى ندارد.
هرچند ليبراليسم فردگرا، نظريه اجتماعى غالب در ايالات متحده در زمان
انقلاب صنعتى بود، هيچگاه بهطور كامل و محض تحقق پيدا نكرد. علت آن است كه
آمريكا از اجداد اروپايى تبار خود، يك فرهنگ مسيحى را به ارث برده كه ارزش زيادى
براى خانواده قائل است.
وقتى طرز كار بازار آزاد و بىقيد و بند نشان داد نابودكننده خانواده
است، اصلاحگران توانستند دست به سياستهايى بزنند كه با محدود كردن