اسم الکتاب : جنگ نرم المؤلف : عبدى، حسين الجزء : 1 صفحة : 71
كشته شدهاند. مرد ديگرى از منافقان به
ابوالباب گفت: ياران شما چنان پراكنده شدهاند كه هرگز جمع نخواهند شد.
بيشتر اصحاب محمد صلى الله عليه و آله و خود او كشته شدهاند. نشانه
قتل محمد، شتر اوست كه زيد بر آن سوار است و آن را مىشناسيم، زيد هم گريخته است و
از ترس نمىفهمد كه چه مىگويد.
اسامه پسر زيد مىگويد: نزد پدر آمده پرسيدم: اين كه مىگويى راست
است؟ زيد گفت: آرى، به خدا راست است، پسركم! از اين رو، اسامة نزد آن منافق برگشت
و گفت: تو از كسانى هستى كه نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان شايعه
پراكنى مىكنند. چون رسول خدا بيايد، گردنت را خواهد زد. منافق گفت: اين چيزى بود
كه من از مردم شنيده بودم.[1]
در ماجراى مذاكرات صلح حديبيه، پيامبر صلى الله عليه و آله نيز
متقابلًا نمايندگانى به سوى قريش فرستاد تا هدف آن حضرت را كه زيارت خانه خدا بود،
بى پرده به سران شرك ابلاغ كنند. نخست خراش بن امية خزاعى مامور ابلاغ پيام گرديد،
اما آنان شتر او را پى كردند و نزديك بود او را بكشند كه با وساطت خويشان او، نجات
يافت. بدين روى، پيامبر صلى الله عليه و آله، كه جدا مىخواستند مشكل را از راه مذاكره
و دگرگون ساختن افكار سران قريش حل كنند، براى بار دوم تصميم گرفتند كسى را به
نمايندگى اعزام كنند كه دست او به خون قريش آلوده نباشد. اين مأموريت متوجه عمر بن
خطاب شد، اما او به دلايل و بهانههايى از اين كار امتناع ورزيد و پيشنهاد كرد كه
عثمان بن عفان اين كار را بر عهده گيرد. از اين رو، عثمان راهى مكه شد و در پناه
ابان بن سعيد بن عاص وارد شهر گرديد. قريش به عثمان اجازه طواف كعبه دادند. اما از
بازگشت عثمان جلوگيرى كردند تا شايد در اين مدت، راه حلى پيدا كنند. بر اثر تأخير