ناتوانى كشور ما در ارج نهادن به كار والدين يا حتى شناسايى آن، زنان
و مردان را به شيوههاى گوناگونى مجازات كرده است. اگر كار انجام شده توسط مادران
ناديده گرفته شده است، پدران نيز به دليل برنامهها و سياستهايى كه اهميت رابطه
پدر- فرزند را ناديده مىگيرند، تحت تهاجمى خاص قرار گرفتهاند. در سى سال گذشته،
اصلاحات قوانين طلاق و توسعه گسترده نظام رفاهى ما، دست به دست يكديگر داده تا
شرايط بسيار دشوارى براى بخش بزرگى از مردان آمريكايى (چيزى حدود يك سوم تا نيمى
از آنان) براى زندگى در كنار فرزندانشان يا داشتن رابطه مؤثر با آنها بهوجود آورد.
برنامه حمايت از خانوادههاى داراى كودك نيازمند، يكى از اين نوع برنامهها است.
نگاهى به گذشته، نشان مىدهد كه اين برنامه كه به مدت سه دهه بخش عمده حمايت مالى
از خانوادههاى فقير را در سراسر كشور برعهده داشت، به صورتى طراحى شده بود كه به
عمد پدران را از دايره حضور خارج كند. مقررات به اين صورت بود كه چنانچه «مرد
تنومندى» در خانواده وجود مىداشت، زنِ داراى فرزند نيازمند، نمىتوانست براى خود
و فرزندانش تقاضاى تسهيلات كند.[1]
اين امر سبب مىشود تا مردان به طوركلى از آشيانه بيرون رانده شوند.
مقررات مربوط به اين برنامه نه تنها رويگردانى عظيمى براى ازدواج به