خانوادههاى مستحكم براى اين كشور اهميت
حياتى دارند و آنها مىدانند كه اكنون به نسبت گذشته تعداد كمترى از چنين خانوادههايى
وجود دارد.
رونالد ريگان[1]، دن
كوايل[2] و نيوت
گينگريچ[3] تنها سه
نفر از خيل رهبران جمهورىخواه هستند كه با تأكيد بر اهميت خانواده و هشدار نسبت
به تضعيف آن، خطمشى سياسى خود را دنبال كردهاند، اما ظاهراً هيچ يك از اين رهبران
محافظهكار نقش براندازِ بازار را در ويژگيهاى خانواده دخيل نمىدانند. آنها به
عكس، تمام تلاش خود را بهكار بردهاند تا تجارت آزاد را به روشهايى جديد و پر
قدرتتر رها سازند تا عواقب آن بيش از پيش دامان مادران و پدران را بگيرد.
والدگرى؛ برترين فعاليت غيرسوداگرانه
آنچه جناح راست نمىخواهد آن را بپذيرد، اين است كه بزرگ كردن
فرزندان از منظر صِرف سوداگرانه تبديل به يك فرار سرماى اساسى شده است. همانگونه
كه در فصل دوم ديديم، برآورد هزينههاى نگهدارى فرزند در حال حاضر حدود 145000
دلار است. اين رقم شامل شهريه كالج- كه مىتواند بالغ بر 125000 دلار باشد- نيست.[4] به اين ترتيب بايد گفت كه در پايان
سده بيستم، داشتن يك كودك فقط يك بار اقتصادى عظيم است. البته، پاداشهاى جسمى،
عاطفى و روحى عميقى با والدگرى عجين