اسم الکتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) المؤلف : دژاكام، على الجزء : 1 صفحة : 162
موافقت ندارد زيرا به قواعد نجومى مىدانيم
خورشيد چندين هزار برابر زمين است و حال آنكه صورتش در ذهن ما به اندازه يك كف دست
هم نيست.»
درباره فطريات مىگويد: «فطريات كه عقل آنها را بالبداهه دريافت
مىنمايد يقينا درست است و خطا براى ذهن در آنها دست نمىدهد، مانند شكل و حركت و
ابعاد (از امور مادى صرف) و دانايى و نادانى و يقين و شك (از امور عقلى صرف) و
وجود و مدت و وحدت (از امور مشترك بين مادى و عقلى.»
ايضا درباره فطريات مىگويد: «هر كس به شهود و وجدان بالبداهه حكم به
وجود خويش مىكند يا ادراك مىنمايد كه مثلث سه زاويه دارد و كره بيش از يك سطح
ندارد و دو چيز مساوى با يك چيز متساوى هستند.»
دكارت در فلسفه خود در الهيات و طبيعيات، تنها فطريات و معقولات صرف
را پايه قرار مىدهد و مطابق روش منطقى مخصوص به خود سلوك كرده، آراء و نظريات
خاصى در باب نفس و جسم و خدا و اثبات لايتناهى بودن جهان و غير اينها اظهار
مىدارد.[1]
منبع شناخت
شايد تعجب كنيد كه حتى دكارت كه يكى از دو فيلسوفى است كه علم را در
مسير جديد انداختند، با اينكه يك فيلسوف طبيعت گراست و با اينكه يك مردى است كه
بشر را دعوت به مطالعه طبيعت كرده است. براى طبيعت از نظر منبع شناخت بودن و براى
حواس از نظر ابزار شناخت بودن ارزش قائل نيست. مىگويد طبيعت را بايد مطالعه كرد،
از طريق حواس هم بايد مطاله كرد، ولى اين ما را به حقيقتى نمىرساند، علمى به ما
مىدهد كه به درد كار ما مىخورد، بدون اينكه بتوانيم مطمئن باشيم كه آن چيزى كه
ما مىشناسيم همان طور است كه ما مىشناسيم، ارزش عملى دارد نه ارزش نظرى و
شناختى.[2]
مطابق نظر دكارت مىتوان گفت شناخت، يك مرحلهاى است چون فقط عقل را
منشأ شناخت مىداند و براى حس ارزش قائل نيست.[3]
[1] - مجموعه آثار، ج 6، صص 82، 181، 183، 195، 258؛ ج
13، صص 260، 372 و ج 7، ص 372.