اسم الکتاب : آينده جهان( دولت و سياست در انديشه مهدويت) المؤلف : كارگر، رحيم الجزء : 1 صفحة : 210
مقدمه يك. پيوند اخلاق و تربيت با سياست (دولت)
در فصل پيشين، پيوند ميان سياست و دولت مورد پژوهش قرار گرفت و بر
ارتباط ناگسستنى آندو و جايگاه اساسى دولت در سياست تأكيد شد. در اين گفتار،
ابتدا ارتباط اخلاق و سياست مورد بررسى قرار مىگيرد و از اين طريق، جايگاه والاى
اخلاق در سياست (و دولت) آشكار مىشود.
اخلاق، مجموعه ملكات نفسانى و صفات و خصايص روحى است كه انسان را به
سمت تعالى و سعادت هدايت مىكند و در تعريف آن آمده است: «اخلاق عبارت است از يك
سلسله صفات نفسانى يا حالتى كه در نفس و روح انسان رسوخ داشته و منشأ صدور اعمال
نيك يا اعمال بد باشد». اخلاق مكتبى نيز «به ويژگىها و خصوصيات اخلاقى كه از مكتب
و مشربى خاص (بشرى يا الهى) گرفته شده، اطلاق مىگردد؛ مانند اخلاق اسلامى، مسيحى،
بودايى و ... و يا اخلاق مكتب لذتگرايى و مانند آن».[1]
سياست نيز غالبا به شكل توصيفى براى اشاره به هر جنبهاى از امور حكومتى و زندگى
سياسى در كلّ و نيز علم و هنر حكومت كردن به كار مىرود.
تأكيد بر ارتباط و پيوند اخلاق و سياست، پيشينهاى ديرين در فراخناى
زندگى بشرى دارد. سقراط حكيم معتقد بود: دانش سياسى بايد مقدّم بر هرچيز، مردم را
با وظايف اخلاقى خود آشنا سازد. افلاطون سياست را جزئى از اخلاقيات مىدانست. از
نظر ارسطو- كه علم سياست را ارباب علوم مىدانست- هدف دولت، عملى كردن «زندگى خوب»
است. ارسطو اخلاق را بهعنوان مدخلى بر سياست مىشناسد و غايت آنرا خير انسان
تلقى مىكند.
در سراسر سدههاى ميانه در اروپا، دين و الهيات بر مطالعه سياست
مسلّط بود. پس از اين دوره، متفكّران مكتب ايدهآليستى نظريه سياسى جديد- مانند
روسو، كانت و هگل- دولت را نهادى اخلاقى مىدانستند كه از رشد اخلاقى انسانها
جدايىناپذير است. در جهان اسلام نيز، ابو نصر فارابى، اخلاق و سياست را يكسان و
جزء حكمت
[1]. ر. ك: رضا رمضانى، اخلاق و عرفان،( قم: مركز
مديريت حوزه علميه قم، 1383)، ص 3 و 7
اسم الکتاب : آينده جهان( دولت و سياست در انديشه مهدويت) المؤلف : كارگر، رحيم الجزء : 1 صفحة : 210