اسم الکتاب : آشنايى با قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران المؤلف : مجيدى، محمد رضا الجزء : 1 صفحة : 117
مىكند، درواقع مردم را سفيه و نيازمند قيم مىداند.[1]
اين قضيه از آنجا ناشى مىشود كه اينان از اشتراكات لفظى واژه ولايت
سوءبرداشت كردهاند؛[2] بدين بيان
كه چون در فقه و حقوق اسلامى مباحثى درمورد ولايت پدر، جد پدرى و وصى بر صغير يا
مجنون و محجور بيان گشته، لفظ ولايت را محمول بر اين مدلول نموده و با قياسى
معالفارق ابراز داشتهاند كه درصورت پذيرش اين نظر، مردم بهمثابه مولىعليه
صغير، و قاصر از فهم و تميز پنداشته مىشوند؛ حال آنكه ذكر ولايت در مبحث «حجر»
تنها بيان يكى از مصاديق اين لفظ است.[3]
واژه ولايت و همخانوادههاى آن (نظير ولاء و ولى) در زبان عربى در معانى گوناگونى
چون قرب معنوى و مكانى، صداقت، نصرت، محبت، سرپرستى و زعامت به كار رفته[4] كه آيات، روايات و احاديث نيز اين
تنوع معانى ديده مىشود.[5]
بنابراين اصرار بر چنين برداشت محدودى از مقولةةة ولايت را مىتوان
تنها ناشى از تقدم نگاه سياسى بر انديشه فقهى و علمى دانست.[6]
به هر روى، همچنانكه ولايت ائمه معصومين (عليهم السلام) به معناى قيمومت آنها بر
مردم نيست، در اينجا نيز «ولايت» عيناً به مفهوم «حكومت» و به معناى تدبير امور
اجتماعى و مديريت كلان جامعه است.[7] در واقع
ولايت فقيه هيچگاه بدان معنا نيست كه كسانى كه تحت حاكميت ولايت فقيه و حكومت
اسلامى هستند، اطفال، مجانين و سفيهاناند.[8]
زيرا ولايت فقيه، «ولايتى سياسى است و از اينرو ولايت بر تنظيم امور مردم است و
نه ولايت بر خود مردم، همچون ولايت ولى بر محجور.[9]
[5]. بنگريد به: عبدالله جوادىآملى، ولايت فقيه؛
ولايت، فقاهت و عدالت، ص 125، 126 و 350- 347.
[6]. براى آگاهى از نقدىهاى وارده بر قياس ولايت
فقيه با ولايت بر محجورين، بنگريد به: محمدهادى معرفت،« ولايت فقيه»، فصلنامه كتاب
نقد، ش 7، تابستان 1377، ص 182- 169.
[7]. مهدى هادوىتهرانى، ولايت و ديانت: جستارهايى
در انديشه نظام سياسى اسلام، ص 65 و 66.
[8]. محمدتقى مصباحيزدى، نظريه سياسى اسلام، ص
102 و 103.
[9]. سيد محمدمهدى موسوىخلخالى، شريعت و حكومت، ص
166.
اسم الکتاب : آشنايى با قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران المؤلف : مجيدى، محمد رضا الجزء : 1 صفحة : 117