اسم الکتاب : آشنايى با انقلاب اسلامى ايران المؤلف : منصورى، جواد الجزء : 1 صفحة : 212
اگر در سال 1342 قيام پانزدهم خرداد كنترل شد و نهضت بيش از يك
دهه به تأخير افتاد، در سال 1357 ديگر انقلاب به بار نشسته بود و امكان سركوب آن
نبود؛ زيرا رهبرى قيام براى سرنگونى رژيم قاطع بود و در صحنه مبارزه، فعالانه حضور
داشت و آگاهى و حضور مردم نيز نسبت به گذشته، گستردهتر و جدىتر بود. مردم انسجام
و همبستگى بيشترى يافته بودند؛ بهگونهاى كه يكى از بزرگترين تشكلهاى مبارزاتى
كمنظير و يا بىنظير دنيا را شكل دادند.
از اين رو نقش چندانى براى گروهها و گرايشهاى سياسى شناخته شده
باقى نمانده بود.
اكثريت مردم، بهويژه جوانان، در تشكلهاى مذهبى و با هدفهاى اسلامى
و با پذيرش رهبرى امام و بزرگانى چون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، شهيد دستغيب، شهيد
مدنى، شهيد اشرفى اصفهانى، شهيد هاشمىنژاد، شهيد باهنر، شهيد قاضىطباطبايى، شهيد
مفتح و صدها روحانى مجاهد ديگر، حركت انقلاب را تا سقوط رژيم تداوم بخشيدند.
در چنين شرايطى هيئت حاكم رژيم دچار تزلزل و اختلاف داخلى شديدى شد.
اصطكاك ميان جناحهاى درون رژيم و اختلافنظر مقامات واشنگتن در برخورد با قضاياى
ايران، زمينهساز انفعال و نداشتن طرح و ابتكار عمل در مقابله با اوضاع كشور
گرديد. قشر ادارى (بوروكراتها و تكنوكراتها) و سرمايهداران وابسته، ديكتاتورى
را محكوم كردند و دربار و ساواك مورد حمله و اعتراض جناحهاى داخل حاكميت قرار
گرفت. شاه مجبور به موضعگيرى شد و در مصاحبه 26 مرداد 1357 گفت:
يك عده ترسو كه يك خرده سر و صدا شنيدهاند، دارند خانههايشان را
تند تند مىفروشند و از اين مملكت فرار مىكنند.[1]
سران رژيم شاه با توصيههاى آمريكا دست به اقداماتى از جمله بركنارى
تعدادى از مقامات منفور و شناخته شده در جنايات و مفاسد زدند. از اين رو در ظرف
يازده ماه، چهار نخستوزير و دولتهاى بىثبات، رژيم در حال سقوط را ظاهراً اداره
مىكردند.