responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : انقلاب مشروطيت ايران المؤلف : براون، ادوارد؛ مترجم مهري قزويني    الجزء : 1  صفحة : 58

ميرزا محمد رضا [كرمانى‌]، كه در شماره 9 مورخ 7 ژوئيه 1907 «صور اسرافيل» درج گرديده، مى‌توان پاره‌اى اطلاعات ضمنى در اين باب به دست آورد. هنگامى كه از وى سئوال مى‌شود باآنكه مى‌دانسته تمامى رنج‌هايى را كه در جريان دخالتش در نهضت تنباكو متحمل گشته بدوا از ناحيه كامران ميرزا نايب السلطنه و وكيل الدوله بوده، چرا مبادرت به قتل ناصر الدين شاه كرده است؛ وى پاسخ مى‌دهد:

«تكليف بى‌غرضى شاه اين بود كه يك محقق ثالث بى‌غرضى بفرستند ميان من و آنها حقيقت مسئله را كشف كند. چون نكرد، او مقصر بود. [سالهاست كه سيلاب ظلم بر عامه رعيت جارى است.] مگر اين سيد جمال الدين، اين ذريه رسول [، صلواة اله عليه،] اين مرد بزرگوار چه كرده بود كه با آن افتضاح او را از حرم حضرت عبد العظيم [، عليه السلام‌] كشيدند، زيرجامه‌اش را پاره‌پاره كردند، آن همه افتضاح به سرش آوردند؟ او غير از حرف حق چه مى‌گفت؟»

اندكى بعد، در پاسخ پرسشى ديگر، ميرزا رضا آنچه را كه از منبع مستقل ديگرى در باب نفوذ سيد جمال الدين در ايران گزارش شده بود، تائيد نمود. هنگامى كه از وى در باب همكاران و هم مسلكانش پرسيدند، پاسخ داد: «هم‌عقيده من در اين شهر و مملكت بسيار هستند؛ در ميان علما بسيار و در ميان وزرا بسيار و در ميان امرا بسيار و در ميان تجار و كسبه بسيار و در جميع طبقات بسيار هستند.

شما مى‌دانيد وقتى كه سيد جمال الدين در اين شهر آمد، تمام مردم از هردسته و هرطبقه، چه در تهران، چه در حضرت عبد العظيم، به زيارت و ملاقات او رفتند و مقالات او را شنيدند. چون هرچه مى‌گفت للّه و محض خير عامه مردم بود، همه‌كس مستفيد و شيفته مقالات او شدند و تخم اين خيالات بلند را در مزارع قلوب پاشيد[1]؛ مردم بيدار بودند، هوشيار شدند. حالا همه‌كس با من هم‌عقيده است. ولى، به خداى قادر متعال كه خالق سيد جمال الدين و همه مردم است قسم، از اين خيال من و نيت كشتن شاه احدى غير از خودم و سيد اطلاع نداشت. سيد هم در اسلامبول است. هركارى به او مى‌توانيد بكنيد. دليلش هم واضح است كه اگر همچو خيال بزرگى را من با احدى مى‌گفتم، حكما منتشر مى‌گرديد و مقصود باطل مى‌شد. وانگهى، تجربه كرده بودم كه اين مردم چقدر سست‌عنصر و حبّ‌جاه و حيات دارند و در آن اوقاتى كه گفتگوى تنباكو و غيره در ميان بود كه مقصود فقط اصلاح اوضاع بود و ابدا خيال كشتن شاه و كسى در ميان نبود، چقدر از اين ملك‌ها و دولتها و سلطنتها كه با


[1] - اين تعبير از خود سيد است. به ترجمه مكاتباتش در فصل اوّل رجوع كنيد.

اسم الکتاب : انقلاب مشروطيت ايران المؤلف : براون، ادوارد؛ مترجم مهري قزويني    الجزء : 1  صفحة : 58
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست