قفقاز ترك و به زودى گزارش گرديد كه به
مشروطهخواهان ايران در استرآباد پيوسته است. حدود اواسط آوريل گزارشاتى به سن
پترزبورگ، و از آنجا به اين كشور رسيد مبنى بر آنكه تركمنها آن شهر را تصرف و
غارت كرده و پانوف فرار نموده است. در اول ماه مه، روزنامه ديلى تلگراف نامهاى از
خبرنگار ويژه خود در سن پترزبورگ دريافت نمود كه در آن خلاصهاى از ماجراى پانوف
آمده و از پايان كار فرضى وى نتيجهگيرى ذيل ارائه گشته بود:
«يك ماه بعد [پس از 18 ژانويه، يعنى روزى كه اين خبرنگار او را به
همراه ميرزا شيخ على در سن پترزبورگ مشاهده كرده بود] پانوف، كه آگاهى اندكى از
زبان فارسى داشت، در رأس يك هنگ شورشى كه عليه شاه مىجنگيد ظاهر گرديد. شهرت وى
به عنوان يك مبارز ناسيوناليست روز به روز افزايش و گسترش مىيافت. وى در رأس
فدائيان فاتح وارد شهر رشت گرديد و آتش مبارزه را در روح پيروان غيرقابلتوصيف خود
دميد. سرانجام وى استرآباد را تصرف نمود و با شنيدن خبر پيشروى تركمنها، طرح
شجاعانه يك پيشروى جهت حمله و نابود ساختن آنها را به مورد اجرا گذاشت.»
«طبق اين طرح وى در رأس پانصد تن از افراد عازم منطقه رمشه(Ramasha)
گرديد. تركمنها با اطلاع از حركت وى، وارد شهر استرآباد گشته آن را غارت نمودند.
سپس پانوف، كه از طريق كوتاهترين مسير بازگشته بود، دشمن را غافلگير ساخته و
كاملا در محاصره گرفت. تركمنهاى درندهخو و حريص با شجاعتى ناشى از نوميدى به
مبارزه پرداختند اما طى 9 ساعت جنگ مرگبار اوضاع مبهم بهنظر مىرسيد. سرانجام
پارتيزانهاى پانوف ذخيره مهماتشان تمام شده، به سختى شكست خورده و مورد تعقيب قرار
گرفتند.»
«پانوف، كه از چهار جا مجروح و دچار خونريزى بود، نمىتوانست امنيت
خود را در گريز جستجو كند. اسارت به دست دشمن ممكن بود مفهومش شكنجه شديد باشد.
بنابراين بهنظر مىرسيد خودكشى تنها راه حل مشكل باشد، امّا تنها يك گلوله داشت.
وى رو به يارانش نمود و فرياد زد:
«رفقا! آزادى را همانطور دوست بداريد كه من دوست داشتم؛ و من آن را
بسيار دوست داشتم.
بدرود!» و رولور را به سوى شقيقه برده مغز خود را متلاشى كرد.»
خبر مرگ موفقيتآميز رهبر، غم و اندوه بسيارى در محافل انقلابى ايران
به بار آورده است.
معهذا، در 12 مه، داستان رومانتيك ديلى تلگراف با اطلاعيهاى كه در
ايونينگ پست به چاپ رسيد- و مبتنى بود بر مقالهاى مندرج در «ريش» كه پانوف به
عنوان خبرنگار مقيم آن عمل مىكرد-