responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام المؤلف : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    الجزء : 1  صفحة : 99

طربزون بودند، اظهار يك‌جهتى مى‌كرديم. حالا باعث كدورت معلوم نگشته بود. چون به اقتضاى سلطنت، به اين خصوص عازم گشته‌اند، سهل باشد. شعر:

ستيزه به جايى رساند سخن‌

كه ويران كند خانمان كهن‌

غرض ما از تغافل دو چيز بود. يكى آن كه اكثر سكنه آن ديار مريدان اجداد عالى‌تبار مايند- رحمهم الله الملك الغفّار- دوم آنكه محبّت ما به آن خاندان غزا عنوان قديمى است و نمى‌خواستم شورشى چون عهد تيمور به سرزمين طارى شود و هنوز نمى‌خواهيم و به اين قدرها نمى‌رنجيم و چرا برنجيم. خصومت سلاطين رسم قديمى است؛ شعر:

عروس ملك كسى در كنار گيرد تنگ‌

كه بوسه بر لب شمشير آبدار دهد

اما كلمات نامناسب وجهى ندارد. همانا آن اقوال از افكار الحاد فكار منشيان برشى و محرّران ترياكى كه از قلّت نشئه، از سر دماغ خشكى، نوشته فرستادند. و اين همه توقّف نيز خالى از ضرورتى نبوده، مى‌پنداريم بنا بر آن، حقّه ذهبى مملوّ از كيفيت، خاصه مختوم به مهر همايون مصحوب‌دارنده، قدوة المقربين شاه قلى آقاى بوى نوكر[1]- رزقت سلامته- ارسال رفت تا اگر لازم باشد به كار داشته، به زودى در رسند تا به عون الهى آنچه در پرده تقدير مكنون است، صورت‌پذير گردد. فامّا فكرى بر اصل كرده و به سخن هر كسى مقيّد نشده، انديشه بر اصل نمايند كه پشيمانى اخير مفيد نمى‌شود و ما در وقت تحرير اين نامه، به شكار حدود صفاهان بوديم. در حال به تدارك مقابله مشغول گشته، از سر دوستى جواب فرستاديم. به هر نوع كه مى‌خواهند عمل كنند. نظم:

بس تجربه كرديم در اين دير مكافات‌

با آل على هر كه در افتاد بر افتاد

و مزبور را نرنجانيده، راه دهند كه‌ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌»[2] و چون كار به جنگ انجامد، تأخير و تراخى را جايز ندارند؛ اما از راه عاقبت‌انديشى درآيند. و السلام.[3] انتهى‌

(سلطان كه اين نامه را خواند، پر از آتش غضب شده فرمود، بيچاره شاه قلى آقا را با اجزا و نوكرانش كه تاج قزلباشى بر سر داشتند، به قتل رسانيدند و جواب نامه، فورا به زبان تركى عثمانى نوشته، يك طاقه چارقد و يك دست لباس زنانه با يكى از نوكرهاى شاه قلى آقا كه تاج قزلباشى در سر نداشت داده، به شاه اسماعيل [فرستاد] كه ترجمه آن از اين قرار است.)

نامه چهارم سلطان سليم به شاه اسماعيل‌

اسماعيل بهادر- اصلح الله شأنه- توقيع رفيع جهان‌مطاع و حكم شريف واجب الانقياد و الاتباع كه واصل گردد، معلوم شود كه به درگاه سعادت من، مكتوب فرستاده، بعد از تفوه‌


[1] - چنين است در اصل.

[2] - انعام، 164

[3] - منشآت فريدون بيك، ج 1، ص 384- 386؛ شاه اسماعيل صفوى، اسناد و مكاتبات ...، صص 167- 169

اسم الکتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام المؤلف : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    الجزء : 1  صفحة : 99
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست