responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام المؤلف : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    الجزء : 1  صفحة : 69

از شاهزادگان را به پادشاهى بردارند.

سلطان احمد كه بعد از فوت شاهزاده شاهنشاه، ممدوح سلطان بايزيد گشته و به وليعهدى دولت انتخاب گرديده بود، او را به پادشاهى قبول نكرده، گفتند كه مردى است ساده‌لوح و مشغول لهو و لعب و در حق سلطان قورقود هم گفتند كه مردى است شاعر و مشغول به اشعار و ادبيات. به اين جهت، اين هر دو سزاوار پادشاهى نيستند. بعد از تفكّر بسيار، سلطنت سلطان سليم را مناسب ديده، دعوت‌نامه‌اى كه ممهور به مهر امنا و رجال و سرداران و صاحب منصبان ينگى‌چرى بود، به طربزون فرستاده، مشار اليه را دعوت به اسلامبول نمودند.

در روز هجدهم صفر سال نهصد و هجده هجرى [918] سلطان سليم وارد اسلامبول شده، جلوس كرد و پدرش سلطان بايزيد ثانى را كه از عمرش شصت و هفت سال گذشته و سى و دو سال پادشاهى كرده بود، از سلطنت مخلوع و محبوس ساخته، در ماه ربيع الآخر، بنا به بعضى قيل و قال، از محبس بيرون آورده به سمت ديمتوقه فرستاد و اين پادشاه پير هم گريان و نالان به سمت ديمتوقه مى‌رفت كه به توسط يك طبيب يهودى بدو زهر دادند. لهذا در روز دهم ربيع الآخر مذكور در اثناى راه در موقع حوضه مسموما وفات يافت.

ترجمه حال سلطان بايزيد

اين پادشاه در سال هشتصد و پنجاه و يك [851] از صلب سلطان محمد فاتح متولد شده، در روز بيستم ربيع الآخر هشتصد و هشتاد و شش [886] بعد از فوت پدر بر تخت سلطانى جلوس نمود و بعد از سى و دو سال سلطنت، در سن شصت و هفت، در روز هجدهم صفر سال نهصد و هجده از پادشاهى خلع و روز دهم ربيع الآخر وفات يافت. اين پادشاه يكى از اعاظم و افاضل سلاطين عثمانى، ولى بدبخت بود؛ زيرا قبل از اينكه جلوس نمايد، محمد پاشاى قرامانى صدر اعظم فاتح خواست كه برادر كوچك اين پادشاه را جلوس دهد.

ينگى‌چرى‌ها شوريده وزير مومى اليه را كشتند و در جايش اسحاق پاشا را صدر اعظم نصب كرده، چاپار به آماسيه فرستادند كه اين پادشاه كه در حيات پدر حاكم آنجا بود به زودى به پايتخت بيايد. آنگاه كه با چهار هزار سوار وارد بوغاز شد، لشكر خبر فرستادند كه مصطفى پاشا را كه از براى صدارت مى‌آورد، تا از خود دور نكند، داخل اسلامبول نشود. لهذا از خوف لشكر، او را از خود دور كرد و داخل پايتخت شده، جلوس نمود و على العاده به نوكر و لشكر انعام جلوس و ترقّى داد.

در آن هنگام برادر بزرگش سلطان جم به ادعاى سلطنت شوريد. چون سلطان جم در زمان شاهزادگى پدر متولد شده بود، او را يكى از رعيّت شمرده، قبول نكردند و حال اينكه مشار اليه عالم فاضل شاعر منشى دليرتر از همه بود. دو بار با برادر جنگيده، شكست يافت و

اسم الکتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام المؤلف : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    الجزء : 1  صفحة : 69
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست