و تنها به شكار اين قبيل حيوانات رفته به
شمشير حمله كرده، مىكشت. معروف است كه كار دشمن و شكار را به يك ضربت ساخته،
هماوردش را محتاج ضربت دوم نمىنمود. حتى در جنگ چالدران به يك ضربت سر
مالقوچاوغلى را با دست راست او از بدنش جدا كرده بود.
سلطان سليم كه مشاهده نمود «اينك ضربت حيدرى» گفته، تحسين كرده بود.
افسوس كه بسيار خونخوار و غدّار و با چنگيز و تيمور در ايجاد نكال و عذاب همكار
بود. آدمى را زنده كباب كردن و دو درخت را به زور چند نفر مثل فنر به هم پيوسته و
دست و پاى آدمى را به آن درختها بسته، بعد درختها را رها كرده آدمى را طولانى دو
شقه نمودن و زنده زنده در ديگ جوشاندن و انسان را از جاى بلندى سرازير آويخته،
گردنش را سنگ سنگينى بسته، سرش را كندن و از خايه آويختن همه ايجاد شاه اسماعيل
است. با اينكه مروّج مذهب شيعه اماميه بود، در جاى آب شراب مىآشاميد و هميشه
ندماء مجلس او زنان و پسران خوش منظر بودند. در محرّم فقط در روز عاشورا مجلس
عزايى منعقد كرده، يكى از وعاظ كتاب روضة الشهداء[1]
حسين واعظ كاشفى را بر منبر مىخواند. سامعين ندبه و گريه مىكردند. چون اين كتاب
فارسى بود، غالب امرا، حتى لشكر كه ترك و نادان بودند، نمىفهميدند. جلال الدين
ميرزاى مرحوم در جلد ثالث نامه خسروان[2]
مىنگارد: كه در مجلس عزايى كه شاه اسماعيل حضور داشت، يكى از امراى بزرگ شاملو در
آن مجلس بود و گريه مىكرد، شاه از او پرسيد كه، تو چرا گريه مىكنى؟ در جواب عرض
كرد كه من از براى حسين شما گريه نمىكنم؛ از براى آن دليران شام ما گريه مىكنم
كه حسين شما و اصحابش آنها را كشتهاند. شاه كه اين جواب را شنيد، خنديد.
مطلب مهم تاريخى
ملا محمد بغدادى كه از فضلا و از اساتيد شعراى ترك و مشهور به فضولى
است در مقدمه كتاب حديقة السعداء كه بنا به اشارت شاه اسماعيل به زبان تركى در
مقتل نوشته، بعد به اسم محمد پاشاى حاكم بغداد كه از وزراى سلطان سليمان قانونى
بود، نشر نموده است، مىنگارد:
«چون در زبان تركى كتاب مقتلى نبود، اعزّه اتراك كه جزو اعظم تركيب
عالم و صنف اكرم نوع بنى آدمند، مانند اشراف عرب و اكابر عجم از ثواب مجلس مصيبت
آل عبا و شهداى كربلا منتفع نگشته، مانند سطر زائد صحائف كتب از صفوف مجالس خارج و
از استيفاى ادراك حقايق احوال محروم مىماندند. لهذا مجبور شدم كه مقتلى بنويسم. و
چون اكنون مقتلى كه در السنه عرب مذكور است مقتل ابو مخنف و مصرع طاوسى[3] است كه سيد رضى الدين
[1] - درباره اين كتاب بنگريد: مقالات تاريخى، دفتر
اول، صص 169- 209
[2] - اين كتاب از جلال الدين ميرزا پسر فتحعلى شاه
قاجار، در سه مجلد، تاريخ ايران از دوران باستان تا قاجاريه است.