به آنها روى
آورد و مردم را سوى آنها برانگيخت و به هوادارى از سردمداران آنها يا تشويق
شاگردانشان پرداخت، از ميان رفتند.
ابن
حَزْم مىنويسد:
دو
مذهب، در آغاز امر، به وسيله رياست و سلطان انتشار يافتند؛ يكى از آن دو مذهب ابو
حنيفه است. آن گاه كه ابو يوسف عهدهدار امر قضاوت شد تنها قاضيانى را به كار
مىگماشت كه از اصحاب او يا از منتسبان به مذهب او بودند؛ مذهب دوم، مذهب مالك است
...[1]
دهلوى
مىنگارد:
هر
مذهبى كه اصحابِ آن شهرت يافتند و بر كرسى قضاوت و فتوا تكيه زدند، كتابهاشان در
ميان مردم آوازه يافت و تدريس شد و در نقاط مختلف زمين انتشار پيدا كرد و اين روند
در زمانِ بعد ادامه يافت.
و
هر مذهبى كه اصحابِ آن گمنام بودند و به قضاوت و فتوا گماشته نشدند و مردم به آنان
رغبت نكردند، پس از مدتى از ميان رفت[2].
4.
ثابت شد كه خلفا با مكتب امام على عليه السلام همسويى نداشتند، بلكه با آن حضرت
مخالف بودند و اختلافاتِ پيشين را در سيرهشان با امام عليه السلام استوار
مىساختند. تدوين حكومتى، با تأخير، يك قرن بعد (در زمان عمر بن عبدالعزيز يا هشام
بن عبدالملك) روى داد، و اين تدوين در پرتو محفوظات سامان يافت و از مُدَوَّنات
گرفته نشد.
بنابراين،
امكان تحريف در مُدوَّنات اينان بيش از ديگران مُتصوّر است؛ چراكه گرايشهاى قومى
در ميانشان موج مىزد، قدرت در دستشان بود و با زمان پيامبر صلى الله عليه و آله
فاصله داشتند.
امّا
تصوّر امكان تحريف در مدرسه اهل بيتعليهم السلام منتفى است؛ چراكه عكس اين عوامل
در آن جارى مىباشد.