پيداست كه
حَكَم از عالمانِ صاحب كرسى تدريس بود (و به همين جهت امام او را گرامى مىداشت) و
همراهانش «سَلَمة بن كُهَيْل» و «ابو مقدام» نيز چنين بودند (نوشتههاى رجال
شناسان درباره آنها مؤيّد اين سخن است) امام عليه السلام كتاب حضرت على عليه
السلام را آورد تا سخنِ پيامبر صلى الله عليه و آله را در آن مسئله اختلافى، نشان
دهد.
اينكه
در روايت آمده است: «فأخْرَجَ كتاباً مَدْروجاً عظيماً» (كتاب بزرگى را- كه در
صندوق ويژهاى نگهدارى مىشد- بيرون آورد) نمايانگر اين است كه كتابِ امام على
عليه السلام به منزله دائرة المعارف علوم اسلامى به شمار مىآمد، و اهل بيتعليهم
السلام به آن اهتمام داشتند و مانند گوهرى نفيس آن را در صندوقچه مخصوص نگهدارى
مىكردند تا آسيبى به آن نرسد.
در
حديث ديگر از محمّد بن مسلم روايت شده كه گفت:
ابو
جعفر صحيفهاى را باز كرد، نخستين چيزى كه در آن به چشمِ من خورد اين مطلب بود:
«هرگاه وارث، تنها، فرزند برادر و جد باشد، هر كدام نيمى از مال را ارث مىبرند».
پرسيدم:
فدايت شوم، قاضيانِ حكومت قائلاند كه با وجود جدّ، فرزندِ برادر ارث نمىبرد!
فرمود:
اين كتاب، به خط على و املاى رسول خداست[1].
آن
گاه كه چشم محمّد بن مسلم به اين كتاب افتاد و در آن نگريست و دريافت كه قاضيانِ
حكومت براساسِ آن حكم نمىكنند، پرسيد: راز اين صحيفه چيست؟ امام عليه السلام پاسخ
داد كه مطالب اين صحيفه از نوشتههاى ساليان اخير نيست كه دستِ تحريف و نسيان و
اشتباه در آن راه يافته باشد و بازيچه هوسهاى اشخاص گردد، بلكه صحيفهاى است با
املاى پيامبر صلى الله عليه و آله و خط امام على عليه السلام كه از تحريف و غلط
مصون ماند.
در
روايت ديگرى از ابن عُيَينَه بصرى آمده است كه گفت:
[1] . فروع كافى 7: 112، باب ابن الأخ والجد، حديث 1.