مىخواند يا
قرآن ديگرى در دستِ اوست! چنان كه امروزه بعضى از نويسندگان مسلمان- كه آگاهى
دقيقى از امور تدوين و مدوّنات موجود صدر اسلام ندارند- بر همين پندارند.
امام
على عليه السلام مىخواست حقيقتِ ماجرا را روشن سازد و اينكه علوم آن حضرت بر
گرفته از قرآن و نيز صحيفهاى است كه از زبان رسول خدا صلى الله عليه و آله نوشته
و به منزله تفسير جامعِ قرآن مىباشد و آنچه به وسيله وحى نازل شده- در همه
ابعادش- در آن هست، آنچه را او بر زبان مىآورد بيرون از اين دو مصدر اساسى نيست.
سخن
امام على عليه السلام ناظر به دفع شبهه يا اين دروغ است كه نزد آن حضرت، كتاب
ديگرى همسنگ يا مغاير با كتابِ خدا وجود دارد. از اين روست كه راوى بعضى از اوصافِ
كتاب را به تفصيل برمىشمارد؛ اينكه ديه جراحتها (و زخمها) در آن هست، و عمر
شترى كه بايد به عنوان زكات گرفته شود و ...؛ چراكه (مردم) آن را به خاطر داشتند و
در عهد پيامبر با احكامِ آن آشنا بودند، نه اينكه احكام اين كتاب هرگز به گوششان
نخورده باشد (گرچه محتويات آن را به تفصيل نمىدانستند).
گويا
مناسبتِ مقام اقتضا مىكرد كه امام عليه السلام به طور ويژه از اين صحيفه نام
ببرد؛ زيرا سياق كلام براى نفى ديگر مُدَوَّنات نزد آن حضرت نيست، چون مىدانيم
كتابهاى ديگر از آن حضرت نزد اهل بيت وجود داشت.
بنابراين،
سخن امام كه مىفرمايد:
«كتاب
الله وهذه الصحيفة»
(قرآن
و اين صحيفه) اشاره است به اينكه امام عليه السلام چيزى را بر زبان نمىآورد مگر
اينكه ريشه در سخنِ رسول خدا صلى الله عليه و آله دارد.
بايد
اذعان داشت كه كتاب حضرت علي عليه السلام اساسِ همه علوم و ارزشمندترين كتابها
نزد اهل بيت عليهم السلامدانسته مىشد. از اين روست كه امام على و فرزندانش عليهم
السلام به شدّت بر آن تأكيد دارند. حتّى ابن سيرين آرزو داشت اين كتاب را ببيند يا
بر آن دست يابد؛ چراكه مىگويد: