پستهاى
مهمشان را به تو سپردند، پس با آنان مخالفت مَورز، تا زمانى اين امر در دستِ توست،
در اين ميدان مسابقه بشتاب، اگر به خلافت رسيدى آن را به نسلِ پس از خود بسپار.
و
مادرش در نامهاش نوشته بود: والله، اى فرزندم، كمتر مادر آزادهاى مثل تو را
مىزايد! اين مرد (يعنى عُمَر) تو را بر اين امر برانگيخت، پس در آنچه دوست دارى و
ندارى، فرمانبردار او باش.[1]
با
اين سياست، معاويه توانست دل عمر را به چنگ آورد. عمر گروهى از بنى اميّه و دوست
دارانش را بر بعضى از سرزمينها گماشت؛ ولايت فلسطين و اردن را به عمرو بن عاص
سپرد[3]، و وليد
بن عُقْبَه را- كه از نزديكانش بود- بر صدقات بنى تغلب گمارد[4]،
يَعْلَى بن اميّه را بر بعضى بلاد يمن والى كرد[5]،
مُغِيرة بن شعبه را امير كوفه
[1] . تاريخ دمشق 70: 186؛ البداية والنهاية 8: 118.
[2] . الاستيعاب 3: 1417؛ تاريخ دمشق 59: 112؛ البداية
والنهاية 8: 125؛ سير اعلام النبلاء 3: 133؛ و نگاه كنيد به: تاريخ طبرى 3: 265.
[3] . تاريخ خليفه 1: 155؛ فتوح البلدان 1: 145؛ تاريخ
دمشق 46: 157( و جلد 59، ص 111).