ناآفريده را
حفظ مىكنم و بى وضو نماز مىگزارم، و در زمين چيزهايى دارم كه خدا در آسمان
ندارد!
عمر
از سخن حذيفه به خشم آمد و چون عجله داشت زود رفت و براى اين سخن، در پى آزارِ
حُذَيفه برآمد. در ميان راه به على عليه السلام گذشت، آن حضرت ديد غضب در چهره عمر
نمايان است، پرسيد: اى عمر، چرا خشمناكى؟
پاسخ
داد: حذيفه را ديدم، پرسيدم: چگونهاى؟ گفت: در حالى هستم كه حق را خوش ندارم!
على
عليه السلام فرمود: راست گفته است! مرگ را خوش ندارد و آن، حق است.
گفت:
مىگويد: فتنه را دوست مىدارم!
حضرت
فرمود: درست است! مال و فرزند را دوست مىدارد، و خدا مىفرمايد:
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ...[1])؛
اموال و اولادتان فتنهاند.
گفت:
يا على، مىگويد: به آنچه نديده شهادت مىدهد!
فرمود:
راست است! به «وحدانيّت خدا» و «مرگ» و «بعث» و «قيامت» و «بهشت» و «دوزخ» و
«صراط»، شهادت مىدهد و هيچ يك از آنها را نديده است.
گفت:
مىگويد: من غير مخلوق را حفظ مىكنم!
فرمود:
راست مىگويد! قرآن را حفظ مىكند كه غير مخلوق است.
گفت:
مىگويد: بى وضو نماز مىخوانم!
فرمود:
راست است! بر پسر عمويم- رسول خدا صلى الله عليه و آله- بى وضو نماز گزارد! و نماز
(بر ميّت) بى وضو جايز است.
پرسيد:
اى ابا الحسن، سخن بزرگتر از اين را بر زبان مىآورد! مىگويد: برايم در زمين
چيزهايى است كه در آسمان براى خدا نيست!