كه در ذهن
دستهاى از صحابه از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله نقش بسته بود و در رأس آنان
عمر قرار داشت. عمر با تأكيد بر اين پايهها، در استوار سازى اين خط مشى كوشيد.
چكيده سخن (در محور اول)
1.
صحابه در زمان پيامبر دو گرايش داشتند: بعضىشان بر خطمشى تعبّد محض بودند و بعضى
ديگر بر مسلك اجتهاد به رأى.
2.
ابوبكر و عمر از پيروان گرايش دوم بودند.
3.
عمر- در دوران حكومتش- گامهاى بزرگى را براى استوار سازى، پايههاى خطمشى خود
برداشت.
4.
از عوامل منع از نقل حديث و تدوين، واكنش منفىاى بود كه عمر به جهتِ رونويسى از
كتابهاى يهود، گرفتار آن شد.
5.
توجيه ابن حَزم براى جلوگيرى عمر از نقل حديث و تدوين، در برابر واقعيت دوام
نمىآورد؛ زيرا نهى عمر عام و مطلق بود، بلكه سيره عمر با اهل كتاب و كَعْب
الاحبار- حتّى در زمان خلافتش- سخن ابن حزم را تكذيب مىكند.
و
چنين است دو توجيه ديگرى كه در اين زمينه گفتهاند: ادعاى احتياط (براى حفظِ سنّت)
و ناهمخوانى منع از نقل حديث با شخصيتِ عمر و شأن او.
محور دوّم
خليفه
مسلمانان بايد از دو قدرت (و توانمندى) برخوردار باشد:
1-
قدرت سياسى و كاردانى در اداره جامعه در زمان جنگ و صلح و خبرگى در پاسدارى از
مرزهاى سرزمينهاى اسلامى و مبارزه با دشمنان دين تا آنجا كه به فراخوانِ اسلام و
احكامِ آن تن در دهند، و لياقتمندى در ديگر امور دولتى؛ مانند جمعآورى «فَيء»
(اموال عمومى) و «صدقات» (زكاتِ اموال) و تعيين درآمدها و هزينهها، و رسيدگى به
نيازمندان و ديگر چيزها كه لازمه اداره جامعه و از شئون دولت است.
2-
قدرت علمى و مرجعيّت براى فتوا بر اساس قرآن و سنّت، چراكه مردم در عهد پيامبر
صلى الله عليه و آله احكام دين را از آن حضرت مىپرسيدند و در امور تازهاى كه
پديد مىآمد به حضرتش رجوع مىكردند.