گفت: به خدا
سوگند! خداوند تو را نمىبخشايد و وارد بهشت نمىسازد خدا فرشتهاى نزد آنان
فرستاد و روحشان را قبض كرد و هردو در پيشگاه الهى گرد آمدند، به فرد گنهكار
فرمود: به واسطه رحمتم وارد بهشت شو و به ديگرى (عابد) فرمود: آيا مىتوانى از
رحمت من در مورد بندهام جلوگيرى كنى؟ عرضه داشت:
پروردگارا!
خير؛ فرمود: او را به سمت آتش دوزخ ببريد.
نه
جبر و نه اختيار
9.
«ان اللّه لا يطاع جبرا و لا يعصى مغلوبا، و لم يهمل العباد من المملكة، و لكنّه
القادر على ما اقدرهم عليه، و المالك لما ملّكهم ايّاه، فان العباد إن ائتمروا
بطاعة اللّه لم يكن منها مانع و لا عنها صاد، و إن عملوا بمعصيته فشاء أن يحول
بينهم و بينها فعل، و ليس من شاء أن يحول بينك و بين شىء و لم يفعله، فأتاه الذى
فعله كان هو الذى أدخله فيه»؛[1]
9.
خداوند، نه به زور و اجبار فرمانبردارى شود و نه مغلوب نافرمانى گردد.
سرپرستى
بندگان را واننهاده است، ولى او بر آنچه بندگان را توانايى بخشيده، قادر است و
مالك هرچيزى است كه به آنها عطا كرده است، بهراستى اگر بندگان همواره در اطاعت
الهى باشند، مانع و بازدارندهاى بر سر راهشان نيست و اگر نافرمانى خدا كنند و
خداوند بخواهد ميان آنان و نافرمانى جدايى بيندازد مىتواند.
چنين
نيست كه هركسى بخواهد ميان تو و چيزى، مانع شود ولى آن كار را انجام ندهد و آنكس
كه آن كار را انجام داد همان كسى باشد كه وى را وارد آن عمل ساخت.