صلح و صفا
باشد، اهل صلح و صفا هستم و با كسى كه با شما دشمنى ورزد، دشمنى مىكنم.
3.
رويارويى با يهود و بيرون راندن بنى قينقاع
يهوديان
خطر رشد روزافزون قدرت اسلام و مسلمانان را در مدينه حس كرده بودند، چراكه اين
نظام نوپا، قدرتمندانه و باصلابت هرچه تمامتر به يك قدرت حاكم تبديل شده بود.
پيش
از جنگ بدر، پيماننامه صلح به دريچه اطمينانى مىماند كه دو طرف را كنترل مىكرد
و مانع بروز جنگ مىشد، ولى پيروزى پايدار مسلمانان، روح عداوت و دشمنى يهود را به
سرحد انفجار رساند و احساسات شرارتآميز آنها را برافروخت و ديگر فرقههاى اهل
نفاق نيز آنها را در اين راستا يارى كرده و به عيبجويى و توطئه پرداختند و با
سرودن اشعار، مردم را بر ضد مسلمانان تحريك مىكردند؛ زيرا مسلمانان علاوهبر دين
و آيين جديدشان به حكومتى نوپا دست يافته بودند.
اطلاعات
و اخبار مربوط به آنها، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم پوشيده نبود و
در دل و جان مسلمانان چنان جرأت دفاع و علاقهمندى به اسلام به جنبش درآمده بود كه
يكى از جاننثاران اسلام به نام سالم بن عمير هنگامى كه شنيد مشركى به نام ابو عفك
از تيره بنى عوف پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم را ناسزا مىگويد نتوانست
خوددارى كند و او را به هلاكت رساند[1] و همين
ماجرا در مورد زن مشرك كينهتوزى به نام عصماء دختر مروان نيز تكرار شد.[2]
همچنين مسلمانان