به خدا!
چنين چيزى هرگز امكانپذير نيست. مطعم بن عدى بن نوفل اظهار داشت: اى ابو طالب! به
خدا سوگند! پيشنهاد قومت بسيار منصفانه بود، ولى تو هرگز آن را نخواهى پذيرفت. ابو
طالب در پاسخ گفت: به خدا سوگند! آنها از در انصاف وارد نشدند، ولى تو قصد دارى
مرا (با پذيرش اين كار) به ذلّت بكشانى و قريش را بر ضد من بشورانى، اينك هرچه
مىخواهى انجام ده.[1]
قريش
با شنيدن اين سخن، اطمينان حاصل كرد كه براى راضىكردن ابو طالب جهت دست برداشتن
از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم راهى وجود ندارد. ابو طالب وقتى به
بدانديشى آنها پىبرد براى تضمين سلامت وجود مقدس برادرزاده خود و استمرار گسترش
رسالتش، بهسرعت در پى اتخاذ تدابيرى پيشگيرانه برآمد. ازاينرو، بنى هاشم و بنى
عبد المطلب را براى جلوگيرى از سوءقصد به جان رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و
سلم و حفظ و حراست از وجود مبارك وى، فراخواند. همه آنان بهجز ابو لهب به دعوت او
پاسخ مثبت دادند. ابو طالب با ستودن موضعگيرى بنى هاشم، آنها را تشويق نمود و
براى ادامه حمايت و پشتيبانى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم در آنها
ايجاد انگيزه كرد.[2]
موضعگيرى
قريش در برابر رسالت و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم
با
گذشت چهار سال از نهضت نبوى، آيات فراوانى از قرآن كريم نازل گرديد، كه بيانگر
عظمت توحيد و خداشناسى و دعوت به حق و اعجاز بلاغت قرآن بود و مخالفان پيامبر را
بيم داده و تهديد مىكرد. اين آيات بر سر زبانها افتاد و در دل مؤمنان جاى گرفت و
نزديكان و دوستان مجذوب شنيدن و فرا گرفتن آن شدند.
از
آنجا كه بلاغت، در روح و روان مردم تأثير بسزايى داشت، قريش با