زمانى
كه خبر اسلام در تمام نقاط جزيرة العرب انتشار يافت و ايمانآورندگان از جهت روحى،
شايستگى رويارويى را پيدا كردند، بايد تبليغ رسالت به مرحله اعلان عمومى انتقال
مىيافت. ازاينرو، در جامعهاى كه آداب و رسوم قبيلهاى بر آن حاكم بود، نخستين
گام پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم بيمدادن نزديكان خويش محسوب مىشد و اين
كار قبل از بيمدادن ساير مردم، سزاوارتر به نظر مىرسيد و فرمان الهى با
وَ
أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ؛[1]
نزديكانت را بيم ده.
نازل
شده بود و از همينجا رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم با فراخواندن نزديكان
خود رسالت الهى و هدف و آينده آن را برايشان تشريح كرد. در برخى افرادى كه در آن
جمع حضور داشتند اميد به خير و صلاح و ايمان وجود داشت و اگر ابو لهب بهپا خاست و
آشكارا به مخالفت و دشمنى پرداخت، ابو طالب عليه السّلام نيز اظهار نمود پيامبر
صلّى اللّه عليه و اله و سلم را يارى و از رسالت او حمايت خواهد كرد.
روايت
شده به دنبال نزول آيه شريف «إنذار»، رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم به على
عليه السّلام دستور تدارك ميهمانى داد. سپس خاندان خويش را كه تعداد مردانشان به
چهل تن مىرسيد، به ميهمانى دعوت كرد. همينكه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و
سلم آماده سخنگفتن شد، عمويش عبد العزّى- معروف به ابو لهب- سخن او را قطع كرد و
در مورد ادامه تبليغ، هشدار داد و مانع عملىشدن هدف پيامبر صلّى اللّه عليه و اله
و سلم در