اسم الکتاب : ابن تيميه امام سلفى ها المؤلف : قاسم اف، الياس الجزء : 1 صفحة : 27
كه در «مسند
احمد» از آنها اين حديث روايت شده و آنها قبل از ابواسحاق اين حديث را در كوفه
روايت كردهاند ذكر مىكنيم:
زَاذَانَ أَبِى عُمَرَ، عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِى لَيْلَى، أَبُو مَرْيَمَ وَ
رَجُلٌ، عَمْرُو بْنُ مَيْمُونٍ، عَدِىِّ بْنِ ثَابِتٍ، مَيْمُونٍ أَبِى عَبْدِ
اللَّهِ، سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، ابْنِ بُرَيْدَةَ، أَبِو سَلْمَانَ، رِيَاحِ بْنِ
الْحَارِثِ، عطية العوفي.[1] اين دوازده نفر تنها برخى راويانى هستند كه اين
حديث را قبل از ابواسحاق در كوفه روايت كردهاند و در هيچ يك از اين اسانيد
ابواسحاق وجود ندارد. البته اگر كل كتب بررسى شود شايد بيش از صد نفر پيدا شوند كه
اين حديث را قبل از ابواسحاق روايت كردهاند.
اما
اينكه ابن تيميه مىگويد: حربى و طائفه ديگرى از اهل علم به حديث، اين حديث را
تضعيف كردهاند. اين كذب ديگر ابن تيميه است و غير از كسانى كه ذكر شد كسى را ما
سراغ نداريم كه اين حديث را تضعيف و انكار كرده باشد ومنكرين اين حديث نيز چنانكه
ملاحظه شد همه هم از نواصب هستند و هم دروغهاى آشكار گفتهاند و انكار اينها
قطعا در اسلام جرح و طعنى خواهد بود در حق اين افراد نه بر اين حديث؛ زيرا اين
حديث متواتر است و برخىاز علماى اهل سنت حتىتصريح دارند كه انكار حديث متواتر
خارج كننده از اسلام و كفر است.[2]
اما
اينكه مىگويد: در حديث لفظى وجود ندارد كه دلالت بر خلافت كند و ....
[1] . مسند احمد، ح 641 و 961 و 1310 و 3062 و 18502 و
19298 و 19321 و 19344 و 22995 و 23192 و 23609.