اسم الکتاب : ابن تيميه امام سلفى ها المؤلف : قاسم اف، الياس الجزء : 1 صفحة : 140
آنكه
لازمهاى اين احاديث اين است كه خليفه دوم هم بايد معصوم باشد و هم داناترين و
افضل اين امت پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله، ولى سيره او كاملا بر خلاف اين
احاديث است كه ابن تيميه خود نيز اعتراف دارد، ولى با اين وجود ابن تيميه كه حيا
ندارد راحت به اين اخبار چنگ زده و استدلال كرده است.
خليفه
دوم سخنان و فتاواى فراوان بر خلاف قرآن و احاديث دارد كه امت اسلامى به اتفاق هيچ
ارزشى به برخى آنها قائل نشده و بر خلاف آن عمل كردهاند، كه در زير به چند نمونه
اشاره مىكنيم:
1.
از مسلمات تاريخ اين است كه خليفه دوم در برابر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله كه
خواستند مطلبى را مكتوب كنند تا امت اسلامى هرگز پس از آن حضرت گمراه نشوند، گفت:
پيامبر صلى الله عليه وآله درد برايش غلبه كرده و متوجه نيست چه مىگويد وكتاب خدا
ما را كفايت مىكند (يعنى نيازى به سنت نيست.)[1]
(برخى گمان كردهاند كه راوى اين حديث تنها ابن عباس است حال آنكه اين خبر از خود
خليفه دوم و جابر بن عبدالله نيز با سند صحيح وارد شده است.)[2]
خليفه اول و دوم با عمل به اين سخن از كتابت و نقل حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه
وآله در زمان خود منع كردند[3] و حتى
خليفه دوم بزرگانى از صحابه مانند ابوذر، ابن مسعود، ابودردا
وابومسعود
را به خاطر روايت حديث، تا زمان مرگ خود در مدينه حبس نمود.[4]
(حاكم و ذهبى به شرط شيخين اين خبر را صحيح دانستهاند و شعيب ارنؤوط نيز در حاشيه
سير اعلام النبلاء؛ رجال سند ديگرى از اين خبر را ثقات خوانده است وابن كثير منع
از نقل و روايت حديث را از عمر بن خطاب معروف دانسته است.) حال آنكه امت اسلامى
به اتفاق با اين سيره خليفه اول و دوم مخالفت كردهاند وحتى ذهبى مىگويد: گفتن
حسبنا كتاب الله شعار خوارج است. (تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 3، شرح حال خليفه اول.) و
اين شعار در صحيحين از عمر بن خطاب ثابت است.
2.
مردى به نزد خليفه دوم آمد و گفت: براى ما يك ماه و دو ماه مىگزرد وآب پيدا
نمىكنيم. خليفه دوم گفت: اگر من (به جاى شما) باشم نماز نمىخوانم تا زمانى كه آب
پيدا نكنم ....[5] در برخى
روايات آمده است: نماز نخوان تا زمانى كه آب پيدا كنى. ابن حجر پس از نقل اين خبر
مىگويد: اين مذهب از عمر مشهور است.[6] با اينكه
قرآن تصريح دارد: «اگر آب پيدا نكرديد با خاك پاك تيمم كنيد.»[7]
[1] . صحيح بخارى، ج 1، ص 54، ح 114 و 2888 و 2997 و
4168 و 4169 و 5345 و 6932؛ صحيح مسلم، ج 5؛ ص 76، ح 4322 و ديگران.
[2] . مسند احمد، ج 3، ص 346، ح 14768؛ مسند ابىيعلى،
ج 3، ص 394، ح 1871؛ طبقات الكبرى، ج 2، ص 244؛ مجمع الزوائد، ج 4، ص 214 و ج 9، ص
33 و ديگران.
[3] . تاريخ ابن كثير، ج 8، ص 115؛ سير اعلام النبلاء،
ج 2، ص 602؛ تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 3.
[4] . مصنف ابن ابىشيبه، ج 6، ص 201؛ طبقات ابن سعد، ج
2، ص 336؛ العلل احمد، ج 1، رقم 372؛ المستدرك على الصحيحين، ج 1 ص 110؛ سير اعلام
النبلاء، ج 2، ص 343 و 345، رقم 68؛ و ج 7، ص 206، رقم 80؛ و ج 11، ص 555، رقم
167؛ المجروحين بن حبان، ج 1، ص 3.
[5] . صحيح مسلم، ج 1، ص 192، باب تيمم با چهار سند؛
صحيح بخارى، ج 1، ص 45 و 87 باب تيمم، وديگران.