اسم الکتاب : ابن تيميه امام سلفى ها المؤلف : قاسم اف، الياس الجزء : 1 صفحة : 115
امر
پروردگار متعال هستم و به اينگونه به آن دو جواب رد دادند، سپس على خاستگارى نمود
و فاطمه را به على دادند.[1] اين خبر
از بريده، انس و علباء روايت شده و سند روايت ابن سعد از علباء صحيح و ظاهراً مرسل
است وروايت بريده نزد ابن شاهين رواتش ثقاتاند جز محمد بن حميد كه مورد خلاف است
و يحيى، احمد، ابوداود و ... او را ثقه دانستهاند و او تضعيف نيز شده است و حديث
انس نزد هيثمى نيز آن دو را تقويت مىكند.
در
حديث ديگر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:
همانا
خداوند متعال مرا امر فرمود كه فاطمه را به ازدواج على درآورم.
اين
حديث در كتابهاى مذكور از اميرالمؤمنين عليه السلام، ابن مسعود، انس، جابر
وابوهريره روايت شده است و هيثمى، صالحى شامى و مناوى رجال سند ابن مسعود را ثقه
دانستهاند و از ابن مسعود و انس اين حديث با چندين سند روايت شده است.
با
اين وجود امكان دارد كه چنين اتفاق رخ داده باشد!
چگونه
مسور بن مخرمه كه در زمان رحلت جان سوز پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله تنها هشت
سال داشته، متوجه چنين مسائل شده است. و چگونه او ادعا دارد كه در كودكى به بلاغت
رسيده
است.
چرا غير از او كسى از بزرگسالان صحابه اين خبر را نفهميدهاند؛ زيرا در برخى
اخبار مسور مىگويد: پيامبر صلى الله عليه وآله بالاى منبر رفت و اين سخنان را
گفت؟!
در
حديث معروف ديگر چنين وارد شده است:
پيامبر
اكرم صلى الله عليه وآله خالد بن وليد و اميرالمؤمنين عليه السلام را هر كدام را
با لشكر جداگانه روانه يمن كردند و فرمودند: اگر دو لشكر با هم جمع شد، على
فرمانده كل خواهد بود. دو لشكر با هم جمع شد و جنگى پيش آمد و مسلمين پيروز شدند و
به غنائم و اسيرانى صاحب شدند. اميرالمؤمنين عليه السلام كنيزى را از اسرا به
عنوان خمس تصرف فرمود و با وى همبستر شد. خالد از اين داستان ناراحت شد و بريده را
با شكايت از علم اميرالمؤمنين عليه السلام به نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله
فرستاد و پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نسبت به شكايت بريده غضبناك شدند و
فرمودند: از على شكايت مكن همانا على مولاى شما پس از من است و همانا حق على از
خمس بيشتر از اينهاست.[3] حاكم،
ذهبى، البانى و شعيب ارنؤوط هر دو سند احمد را به شرط شيخين صحيح دانستهاند و اين
حديث از اميرالمؤمنين عليه السلام و بريده روايت شده و چنانكه در فصل «تصرفات
امام بخارى» اشاره شد، اين حديث داراى اسانيد فراوان است. و همچنين چنانكه در شرح
حال و فصل «تصرفات امام بخارى» اشاره شد، بخارى اين حديث را ناقص روايت كرده است.[4]
اين
حديث از دو جهت به كذب بودن خبر مسور گواهى مىدهد.
[1] . فضائل سيدة النساء عمر بن شاهين، ص 39 و 44، ح
36؛ طبقات الكبرى، ج 8، ص 19؛ مجمع الزوائد هيثمى، ج 9، 206 و 207.
[2] . معجم الكبير، ج 10، ص 156، ح 10305 و ج 22، ص
408، ح 1020 الى 1022؛ حلية الاوليا، 5، ص 95؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 204 الى 209؛
تاريخ ابن عساكر، ج 37، ص 14 و ج 42، ص 125 و 129، سبل الهدى و الرشاد، ج 11، ص
38؛ مناقب خوارزمى، ص 342، ح 363.
[3] . مسند احمد، ج 5، ص 358، ح 23011 و 23062 و 23078؛
المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 141، ح 2589 و ج 3، ص 119، ح 4578؛ مجمع الزوائد، ج
9، ص 127 و 128؛ فتح البارى ابن حجر، ج 8، ص 52؛ صحيحه البانى، ج 4، ص 249، ح
1750.
[4] . صحيح بخارى، كتاب المغازى، باب: بعث على بن
ابىطالب، ج 4، ص 1581، ح 4350.
اسم الکتاب : ابن تيميه امام سلفى ها المؤلف : قاسم اف، الياس الجزء : 1 صفحة : 115