اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 96
منحصرا دربارۀ الفاظ قرآن و
سنت بحث نمىكنيم بلكه به طور كلى بحث مىكنيم از ظواهر كلمات هر متكلمى(چه شارع
باشد و چه مولاى عرفى و چه يكى از عقلاى عالم).منتها هدف اصلى و مقصد نهايى ما،در
علم اصول،تشخيص ظواهر الفاظ كتاب و سنت به منظور استنباط احكام است.
3.ظهور الفاظ در معانى،از سه راه است:
الف.از راه وضع واضع.مثل ظهور عام در
عموم كه خيلى جاها بالوضع است؛و ظهور مشتق در ما تلبس بالمبدا فى الحال.
ب.از راه اطلاق كلام و مقدمات حكمت.مثل
ظهور مطلق در اطلاقش و ظهور جمله شرطى در مفهوم داشتن و...
ج.به حكم عقل.مثل ظهور صيغۀ افعل
و مادۀ امر در وجوب؛و ظهور هيئت و مادۀ نهى در تحريم كه عند المتأخرين،به
حكم عقل است كما سيأتى.
4.در رابطه با ظواهر الفاظ،در دو بعد مىتوان بحث كرد:
اول،در بعد مواد الفاظ.مثلا بحث كنيم
دربارۀ مادۀ«ض»و«ر»و«ب»كه چه معنايى دارد؟يا مادۀ«ن»و«ص»و«ر»كه
ظهور در چه معنايى دارد؟و...
دوم،در بعد هيئتها،كه بحث كنيم هيئت
افعل،صيغۀ لا تفعل،هيئت مشتقات و...ظهور در چه معنايى دارد؟
هر دو بعد،هدف اصلى ما را از مباحث
الفاظ تأمين مىكند.يعنى صغريات اصالة الظهور را براى ما تنقيح مىكند و لكن ما،در
علم اصول،روى بعد دوم تكيه مىكنيم؛ يعنى از ناحيۀ هيئات الفاظ
بحث مىكنيم.اما مبحث مواد را به كتب لغت حواله مىدهيم.دليل مطلب آن است كه
مواد،نامتناهى است و تحت يك ضابطه و قانون كلى هم در نمىآيد؛و ما،در علم اصول،بحث
از قواعد كليه داريم.پس اين بعد از بحث، مورد نظر ما نيست و بايد به دائرةالمعارفهاى
لغت مراجعه شود.