اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 86
عام است،هكذا در ماهيات جعلى هم(مانند
صلاة)وضع عام و موضوع له عام است، يعنى واضع،يك مفهوم كلى را در نظر گرفته و سپس
لفظ صلاة را براى همان كلى قرار داده كه يصدق على افراد الصلاة.البته اين نظريۀ مشهور
است و در مقابل قول ديگرى است،به اينكه وضع عام و موضوع له خاص باشد.
3.هريك از صلاة صحيح و فاسد،داراى مراتب كثير و مصاديق مختلف است؛ مثلا
صلاة صحيح،يك فردش صلاة مسافر است و فرد ديگرش صلاة حاضر و باز يك فردش نماز
يوميّه است و فرد ديگرش صلاة آيات و باز يك فردش صلاة دو ركعتى است و فرد ديگرش سه
ركعتى و فرد ديگرش چهار ركعتى است و باز يك فردش صلاة شخصى است كه قادر است تمام
اجزا و شرايط را بهجا آورد و فرد ديگرش صلاة انسان تكيهدهنده،صلاة جالس،صلاة
خوابيده،به پهلو-صلاة غرقى -صلاة عاجز كه گاهى تنها با اشاره است و هكذا صلاة
فاسد.به عدد هر جزء يا شرطى كه از نمازش كم مىشود صلاة فاسد مصداق پيدا مىكند(نماز
بدون ركوع، نماز سجود،نماز بىنيت و...).
با توجه به اين مقدمات،در اين
مقام،ايرادى است به نام ايراد تصوير جامع ما بين اين مراتب مختلف.اين ايراد،بر هر
دو دسته وارد است،هم بر صحيحى و هم بر اعمى؛و هر دو دسته بايد قدر جامع تصوير
نمايند و لكن جناب مظفر آن بخشى را كه مربوط به اعمىهاست،طرح مىكنند و بخش مربوط
به صحيحى را با اشاره مىگذرد.
حال بيان ايراد:
صلاة(اعم از صحيح و فاسد)افراد و مصاديق
مختلفى دارد كه بايد ميان آنها قدر جامعى تصوير كنيد تا لفظ صلاة براى آن وضع شود.
درحالىكه شما نمىتوانيد يك قدر جامع و مفهوم كلى ثابتى را تصور كنيد كه در همۀ
مصاديق باشد.
بيان ذلك:بنا بر قول به وضع الفاظ
عبادات للاعم،هر جزئى از اجزاى صلاة كه نباشد،باز هم اسم صلاة بر باقىمانده صادق
است.مثلا اگر ركوع نباشد ولى ساير اجزا باشند،يقال لها الصلاة.يا چنانچه ركوع و
ساير اجزا باشند اما سجود نباشد،باز هم يقال لها الصلاة.و هكذا نسبت به كليۀ
اجزا.بنابراين،هر جزئى از اجزا،در هنگام
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 86