اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 57
اما آيا آن معناى واقعى،همان معناى
مشكوك فيه است يا يك معناى ديگرى است؛ مثلا متعجب يا ناطق است كه با آن معناى
مشكوك،در وجود خارجى،متحدند؟ هر دو محتمل است.پس تفصيلا علم پيدا نمىشود.اين هم
نتيجۀ آزمايش سوم.البته گاهى از اين طريق مىتوانيم موضوع له واقعى را هم
بشناسيم و آن منحصر است در موردى كه شك داريم كه آيا لفظ براى معناى خاصى وضع شده
يا معناى عامى.از راه آزمايش مىتوانيم بفهميم كه كدام است؛مثلا لفظ صعيد-كه در
قرآن آمده: فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً -ما نمىدانيم كه آيا براى تراب خالص
وضع شده يا براى مطلق وجه الارض كه شامل سنگ و شن...هم مىشود.در اينجا يكى از
مصاديق مطلق وجه الارض را(كه مثلا سنگ باشد)موضوع قرار مىدهيم و لفظ صعيد را
محمول و مىگوييم«الحجر الصعيد»و از راه صحت حمل،به دست مىآوريم كه موضوع له
واقعى لفظ صعيد،مطلق وجه الارض است.
اما اگر حمل صحيح نبود،بلكه سلب صحيح
بود،مثل الحجر ليس بصعيد،در اينجا مىفهميم كه اين فرد از افراد،موضوع له واقعى آن
لفظ نيست و اگر گاهى لفظ در آن استعمال مىگردد،يك استعمال مجازى است.
از اين سه مرحله آزمايش،مرحلۀ اول
صددرصد ارزش دارد و به درد تعيين حقيقت از مجاز مىخورد و مرحلۀ دوم
اصلا ارزش ندارد در ما نحن فيه و به درد تعيين حقيقت نمىخورد و در مرحلۀ سوم
هم،گاهى يك آگاهى اجمالى براى ما مىآورد و گاهى تفصيلا موضوع له را مشخص مىكند؛پس
ارزش نسبى دارد.
ضمنا فرقها و مادۀ اشتراكها
روشن است؛مرحلۀ اولى با دومى در اين جهت مشتركاند كه در هر دو،معناى مشكوك،خودش موضوع
واقع شده؛به خلاف مرحلۀ سوم كه يكى از مصاديق آن موضوع قرار گرفته است.اما فرق مرحلۀ دوم
با سوم روشن شد و جهت اشتراكش اين است كه هر دو به حمل شايع است.پس مرحلۀ دوم
از يك جهت با مرحلۀ اولى و از جهت ديگر با مرحلۀ سوم مشترك است،ولى مرحلۀ سوم
با اولى كاملا متفاوت است.آرى در نتيجه،بعضى جاها مشتركاند.
سخنى كوتاه و جامع از آية اللّه
حكيم:«فعلى هذا يكون الاقسام ثلثه:حمل احد
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 57