اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 50
الف.وضع مفردات جملۀ
تركيبى چه با ماده و چه به هيئت خود؛مثلا در جملۀ «زيد
قائم»،«زيد»براى ذات و«قيام»براى دلالت بر اين عرض خاص وضع شده است؛و
هيئت«قائم»-كه بر وزن«فاعل»است-براى دلالت بر فاعل فعل و من قام به القيام وضع شده
است.پس مفردات،سه وضع پيدا كرد.
ب.وضع هيئت تركيبى.مثلا هيئت تركيبى قضيۀ حملى
بر ثبوت شىء لشيء يا سلب شىء عن شىء دلالت مىكند.اين از مفردات حاصل نمىشود،بلكه
از هيئت تركيبى جمله حاصل مىشود.يا مثلا هيئت تركيبى نكره،در سياق نفى،مفيد عموم
است.يا مثلا هيئت تركيبى قضيۀ شرطى و جملۀ شرطى بر ارتباط و ملازمه ما بين مقدم و تالى دلالت دارد.يا مثلا تقديم ما
حقه التأخير مفيد حصر و اختصاص است (مثل إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ
إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ ).اين معنا،از هيئت تقديم فهميده مىشود،نه از مفردات
و مواد.هيئت تركيبى جملات هم،مثل هيئت مفردات،داراى وضع نوعى است؛يعنى هيئت تركيبى
ما بين مبتدا و خبر،دال بر ثبوت يا سلب شىء عن شىء است؛خواه در ضمن مادۀ«زيد و
قيام»يا در ضمن«عمرو و جلوس»باشد و هكذا...
(اين دو قسم وضع صحيح و ضرورى است).
ج.وضع مجموع مركب از مفردات و هيئت
تركيبى جمله.بحث در اين قسم سوم از وضع است كه آيا جملات تركيبى،روىهمرفته هم،يك
وضع جداگانهاى دارند يا ندارند؟بعضىها گفتهاند،و يا ظاهر عبارتشان مىفهماند،كه
مجموع هم وضع جدايى دارد.
جناب مظفر مىفرمايد:
علاوه بر دو وضع فوق،وضع ثالثى در كار
نيست؛به جهت اينكه هدف از وضع الفاظ و جملات،افاده كردن مقاصد به ديگران است؛و با
همان وضع اول و دوم،اين هدف تأمين مىگردد و نيازى به وضع ثالث نداريم؛پس وضع
ثالث،لغو و بيهوده خواهد بود».
در پايان مىفرمايد:
شايد مراد آن بعض العلماء هم همين است
كه جملۀ تركيبى به هيئت خود
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 50