responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على    الجزء : 1  صفحة : 46

دليل مطلب آن است كه به عقيدۀ ما،دلالت در يك قسم-كه دلالت تصديقى باشد- منحصر است اما دلالت تصورى حقيقتا دلالت نيست و مسامحتا نام آن را دلالت مى‌گذارند؛بلكه دلالت تصورى،از باب تداعى معانى است؛يعنى در اثر كثرت استعمال،ذهن انسان با معناى اين لفظ انس گرفته و طورى است كه تا لفظ را مى‌شنود،آن معنا به ذهنش مى‌آيد و به قول مرحوم محقق اصفهانى:«انتقال عادى است نه وضعى». 1

تداعى معانى،يكى از كارهاى ذهن است و عبارت است از يادآورى صورت‌هاى انبار شده در ذهن كه به مناسبت‌هاى مختلف،آن صور را ذهن ما احضار كرده و خاطرات گذشته را تداعى مى‌كند. 2

بنابراين،اگر دلالت را تقسيم مى‌كنند به تصورى و تصديقى،اين تقسيم‌بندى غلط است و تقسيم الشىء است الى نفسه و غيره و مثل آن است كه بگوييم:«الانسان اما انسان اما عالم».

سؤال:به چه دليل مى‌گوييد دلالت در تصديقى منحصر است؟

جواب:دو بيان،1.ديگران از راه«حكمت وضع»پيش آمده‌اند و گفته‌اند:لما كان الغرض الباعث للواضع على الوضع قصد تفهيم المعنى من اللفظ و جعل آلة لاحضار معناه فى الذهن عند ارادة تفهيمه فلا موجب لجعل العلقة الوضعية و اعتبارها على الاطلاق حتى فى اللفظ الصادر عن لافظ غير شاعر كالنائم و المجنون و نحوهما فان اعتباره فى مثل هذه الموارد من اللغو الظاهر. 3

2.جناب مظفر از راه«بيان حقيقت دلالت»پيش آمده مى‌فرمايد:

ما در منطق گفته‌ايم كه دلالت عبارت است از اينكه دال از وجود مدلول كشف بكند و آن مدلول را به ما نشان بدهد و در نتيجه از علم به دال،علم به مدلول پيدا شود؛خواه دال لفظ باشد يا غير لفظ و اين كاشفيت،در دلالت تصورى نيست.در آنجا فقط يك خطور ذهن و انتقال ذهن هست،اما از

1) .نهاية الدراية،ج 1،ص 25.

2) .منطق شهيد مطهرى،ص 90.

3) .محاضرات،ج 1،ص 104-105.

اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على    الجزء : 1  صفحة : 46
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست