اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 18
مركزى مسائل آن علم است.تمايز علوم
مختلف از يكديگر،به موضوعات آنهاست.
ازاينرو،مىبينيم كه دانشمندان منطق،در
آغاز كتابشان،نخست موضوع مطلق علم را،بدون در نظر گرفتن علم خاصى،بيان مىكنند و
مىگويند:«موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتية».سپس موضوع علم منطق را
بيان مىدارند كه معرّف و حجت باشد.
دو ديدگاه دربارۀ موضوع علم
اصول فقه
اصوليان متقدّم از منطقىها پيروى نموده
و معتقد بودند كه هر علمى بايد داراى موضوع خاصى باشد كه در آن علم،از عوارض ذاتى
همان موضوع بحث شود.لذا درصدد برآمده و براى علم اصول هم موضوع خاصى را ذكر كردهاند.مشهور
گفتهاند:
«موضوع علم اصول،ادلۀ
اربعه(كتاب،سنت،اجماع و عقل)است». 1گروهى گفتهاند:
«موضوع علم اصول،ادلۀ اربعه
به اضافۀ استصحاب است».برخى ديگر گفتهاند «موضوع علم اصول،اين پنج امر به اضافۀ
استحسان و قياس است». 2
اصوليان متأخر(از قبيل مرحوم آخوند در
كفايه،و بعضى ديگر)معتقدند كه لازم نيست هر علمى موضوع خاصى داشته باشد كه وسيله
آن از ساير علوم ممتاز گردد، بلكه امتياز علوم از يكديگر به اغراض است؛مثلا هدف از
علم نحو،حفظ زبان از «خطاى در گفتار»است.هدف از منطق،حفظ فكر از«خطاى در
انديشه»است.و ما، در هر علمى،از سلسله مسائل پراكندهاى گفتوگو مىكنيم كه قدر
جامع آنها اين است كه در غرض واحد،اشتراك دارند.بنابراين،مىگويند:«علم اصول،موضوع
معينى ندارد،بلكه هر مسألهاى كه بتواند در طريق استنباط حكم شرعى قرار گيرد،از
مسائل علم اصول است».
جناب مظفر همين نظر را پذيرفته است و
لذا مىفرمايد:
وجهى ندارد كه ما موضوع علم اصول را ادلۀ اربعه
يا به اضافۀ استصحاب
1) .و خود اينها باز اختلاف دارند كه آيا ذوات ادلۀ اربعه موضوعيت
دارند و يا ادلۀ اربعه به وصف دليليت؟ (كه از آن رو كه دليلاند موضوع علم اصول هستند،در
اول مباحث حجت از كتاب اصول فقه خواهد آمد.
2) .در مباحث حجت،معناى اينها خواهد آمد.
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 18