اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 163
واجب مطلق:عبارت است از آن واجبى كه اصل
وجوب واجب،متوقف نباشد بر چيزى كه وجود واجب خارجا بر او متوقف است.مانند:صلاة
نسبت به طهارت كه به مجرد دخول وقت،صلاة واجب مىگردد چه وضو بسازم چه
نسازم.آرى،خارجا صلاة صحيح متوقف است بر وضو لكن وجوبش متوقف بر وضو نيست؛و كالحج
بالنسبة الى قطع المسافة.
واجب مشروط:عبارت است از آن واجبى كه
اصل وجوب واجب،متوقف باشد بر چيزى كه وجود واجب خارجا متوقف برآن است.مانند:صلاة
نسبت به دخول وقت؛و حج نسبت به استطاعت؛كه تا وقت داخل نشود،وجوب صلاة نيست و تا
استطاعت نباشد،باز هم وجوب حج نيست.
در پايان،دو نكته:
1.واجب مطلق و مشروط،از امور نسبى هستند يعنى آنچنان نيست كه يك واجب،من
جميع الجهات و نسبت به كليۀ مقدماتش،مطلق باشد و متقابلا يك واجبى،نسبت به تمام مقدماتش،واجب مشروط
باشد؛بلكه هر واجبى را كه با مقدماتش بسنجيم،نسبت به برخى،مطلق است و نسبت به
برخى،مشروط است.
مثلا حج،نسبت به استطاعت،مشروط است ولى
نسبت به قطع مسافت،مطلق است.
صلاة،نسبت به دخول وقت،مشروط است ولى
نسبت به وضو مطلق است و...
2.كليۀ واجبات اسلامى(اعم از واجبات مشروط و يا مطلق)نسبت به يك دسته از مقدمات
و شرايط،واجب مشروطند و آنها عبارتاند از شرايط عامۀ تكليف كه
عبارتاند از عقل،قدرت،بلوغ.روى اين حساب،مجنون،عاجز و صبى مكلف به چيزى نيستند و
قلم تكليف از دوش آنها برداشته شده است.
سؤال:آيا علم و آگاهى هم از شرايط عام و
اوليۀ تكليف است يا نه؟
جواب:به عقيدۀ اشاعره،علم از
شرايط اوليۀ تكليف است و كسى كه عالم نباشد، در واقع مكلف هم نيست و روى همين
اساس،آنها احكام خدا را مختص به عالمين مىدانند.اما به عقيدۀ اماميه
بالاجماع،علم از شرايط اوليه نيست و در اصل تكليف دخيل نيست بلكه احكام واقعى
مشترك هستند بين العالم و الجاهل(كما ثبت در
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 163