اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 122
كليۀ معانىاى كه
در بالا يادآورى شد،يك سلسله معانى مستقل و اسمى هستند كه خود به تنهايى قابل تصور
هستند و مىتوانند طرف نسبت واقع شوند.پس صيغۀ افعل و هيئت
امر بر هيچكدام از اين معانى دلالت ندارد؛بدين معنا كه نه براى آن معانى وضع شده
و نه در آن معانى استعمال شده،بلكه صيغۀ افعل دلالت دارد بر نسبت به خصوصى
كه آن نسبت،قوام به سه طرف دارد:
1.متكلم،2.مخاطب،3.عمل،و
آن نسبت،نامش نسبت بعثى يا طلبى است كه يك طرف آن،متكلم است كه او را طالب و يا
باعث مىناميم و طرف ديگرش مخاطب است كه او را مطلوب منه و يا مبعوث مىناميم و
طرف سوم،عمل است كه او را مطلوب يا مبعوث اليه مىناميم.
مثلا:معناى«اضرب»اين است كه طلب مىنمايم
من(كه مولايم)از تو(كه مخاطب و مكلفى)اين عمل را(كه ضرب باشد)و هدف آمر از اين
امر،عبارت است از ايجاد داعى و باعث در مخاطب.مخاطب باعث و محرك و انگيزه به انجام
اين كار نداشت و مولى با گفتن«صل،جاهد»،در جان و دل مكلف ايجاد داعى مىكند و او
را به سوى انجام كارى دعوت مىنمايد،اما نه بعث تكوينى بلكه بعث تشريعى اختيارى.
حال صيغۀ افعل وضع شده
براى همين نسبت طلبى و بعثيه؛و هميشه و در همه جا هم،در همين معنا به كار مىرود؛نهايت،چيزى
كه هست،آن است كه دواعى و انگيزهها مختلف است يعنى انگيزۀ مولى از به
كار بردن اين صيغه،گوناگون است:
1.گاهى داعى مولى بر اين جعل و انشا،عبارت است از بعث حقيقى و طلب
حقيقى.يعنى منظور مولى اين است كه اين عمل در خارج انجام بگيرد.چنين انشا و
جعلى،مىشود مصداق بعث و تحريك حقيقى.مانند:اقيموا الصلاة.
2.گاهى داعى مولى از اين جعل و انشا،امتحان عبد است.يعنى هدف مولى اين نيست
كه اين عمل در خارج انجام بگيرد بلكه منظورش امتحان و آزمايش عبد است.
مثل:ادخل النار.چنين انشائى،مصداق
امتحان خواهد بود.
3.گاهى داعى مولى در اين جعل و انشا،تهديد است.يعنى هدف اين نيست كه اين
عمل در خارج انجام گيرد بلكه هدفش ترسانيدن و تخويف عبد است.چنين انشائى،
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 122