اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 102
ذات،ممكن است.مثل كتابت يا علم براى
انسان.
حال،قسم الف و ب،از محل بحث ما خارج
است(كما سنبينه)و فقط قسم ج، داخل در بحث است.
مقدمۀ دوم.صفات
خارجى مفارقه هم بر سه قسم هستند:
الف.از امورى كه در خارج حقيقتا موجود
مىشوند و ما به ازاى خارجى دارند.فالاعراض مثل بياض،سواد،قيام،قعود و...
ب.از امور انتزاعى يعنى امورى كه خود در
خارج وجود ندارند و ما به ازاى خارجى ندارند ولى منشأ انتزاعشان در خارج موجود است
كالفوقية و التحتية و...
ج.از امور اعتبارى يعنى امورى كه نه ما
به ازاى خارجى دارند و نه منشأ انتزاعى خارجى،بلكه صرفا در عالم اعتبار و لحاظ
موجودند و مادامىكه معتبر،آنها را اعتبار كند،هستند و وقتى اعتبارش را
برداشت،نيستند.مانند ملكيت زيد نسبت به عبا و هكذا زوجيت،حريت،وقف و...
اين هر سه قسم،داخل در محل نزاع هستند.
با توجه به اين دو مقدمه،نكات فوق را
بررسى مىكنيم:
اما اولى.مشتق،در اصطلاح نحويين،عبارت
است از هر لفظى كه از لفظ ديگرى گرفته شود و مشتمل بر حروف اصلى آن باشد و موافقت
در ترتيب هم با او داشته باشد.مانند ضارب كه مشتق از يضرب است و حروف اصلى را با
ترتيب داراست كه «ض،ر،ب»باشد و مشتق نحوى قسيم جامد است.
اما دومى.مشتق،در اصطلاح اصوليان،عبارت
است از هر وصف عنوانى كه حكايتكننده از ذات باشد و حمل شود بر ذات به خاطر وجود
يك خصوصيتى و صفتى در آن ذات كه اين صفت اولا خارج از ذات است؛ثانيا قابل زوال است
يعنى طورى است كه با از بين رفتن آن،ذات از بين نمىرود.مانند«الانسان كاتب.زيد
رق.
عمر و حر.الانسان عالم و...».
اما سومى.نسبت بين اين دو مشتق از نسب
اربع،عموم و خصوص من وجه است كه يك مادۀ اجتماع دارند و دو مادۀ
افتراق.اما مادۀ اجتماع عبارت است از اسم فاعل،
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 102