اسم الکتاب : به نام خدا المؤلف : پوریزدی، رحمت الجزء : 1 صفحة : 40
خدا از قَدَت بردارد و روی عقلت
بگذارد.
در
سرزش به کسی که کاری را بر اساس نادانی و جهالت خود انجام
می دهد. کنایه به اینکه ارزش عقل و دانش بیشتر از
هیکل و اندام ظاهری است.
خدا ازسلطان محمود بزرگ تراست.
آدمی
باید همواره به خدا امیدوار باشد و بداند که قدرت خدا از همه ی
قدرت ها بالاتر است.
روزی سلطان محمود بر لب ایوان بارگاه خویش قدم میزد
که چشمش به زن نجّاری افتاد. سخت عاشق زن شد و بیقرار. از وزیرش
راه چاره خواست.
وزیر که
خیلی زیرک و موذی بود، گفت: اگر شاه این راز را فاش
کند یا بخواهد علناً نجّار را بکُشد، خیلی بد می شود. چه
خوب است که به نجّار ایرادی بگیریم و بگوییم
که باید در مدت یک شبانه روز برای ما، یک بار جو از چوب
بتراشد که ریزه های چوب دقیقا شبیه و هم وزن دانه جو
باشد. اگر از یک بار حتی یک سیر هم کم باشد، او را بدون
چون و چرا به دار می کشیم.
سلطان محمود به هوش
وزیر آفرین گفت و او را مأمور این کار کرد. وزیر به خانه ی نجّار رفت و قضیه را به او
حالی کرد. نجّار بیچاره که نمی دانست سلطان محمود میخواهد او را
دنبال نخود سیاه بفرستد، نزدیک بود از ترس قالب تهی کند. با ترس و وحشت آمد و قضیه
را به زنش گفت و راه و چاره خواست. زن نجّار که خیلی دانا و
هوشیار و عفیفه و پاکدامن بود، به اصل مطلب پی برد و به شوهرش
اسم الکتاب : به نام خدا المؤلف : پوریزدی، رحمت الجزء : 1 صفحة : 40