افشاگرانه سخن گفته و حكومت مستبدّ شاه را به مردم معرّفى كردم، همان شب مأموران سفاك به خانه‌ام ريختند و مرا دستگير نمودند امّا با گذشت چند روز از بازداشت حقير با تلاش و كوشش بى‌دريغ مرحوم آيت اللّه العظمى محلّاتى و محبّت فرزند وارسته ايشان حجّت الاسلام و المسلمين آقاى مجد محلّاتى با قيد ضمانت از طريق سند مالكيّت آزاد شدم.

سال بعد به شهرستان سمنان رفته و در مسجد آيت اللّه لنكرانى و حسيّنيّه علامه سمنانى به ايراد سخن پرداختم‌

واقعه تاريخى:

در روز تاسوعاى حضرت سيّد الشهداء (ع) سيل جمعيّت راهى حسيّنيّه علّامه سمنانى شد و مأموران اطّلاعات و آگاهى هم در گوشه و كنار مجلس با لباس مبدّل مستقر گرديدند سخنان حادّ من در زمينه دريدن پرده عفّت بوسيله رضا خان قلدر و بدحجابى بوسيله حكومت فرزند خبيثش و خواندن ابياتى در قالب اعتراض به بى‌عفّتى جامعه كه نمونه آن اشعار ابيات ذيل است كه ملاحظه خواهيد فرمود:

ناگهان جوانى از ميان مردم برخواست و گفت نظر شما نسبت‌