بوى جانپرور زلفين تو هرجا كه رسيد
قيمت مشك تر و رونق عنبر بشكست
خوردن باده حلال است كسى را كه بود
لب جانان به لب و جام لبابت بر دست
من نه خود توبه شكستم كه گنهكار شوم
توبه خود را شكند چون تو شوى بادهپرست
من به شمشير و به زنجير، تن و سر دادم
تا سر زلف تو با گوشه ابرو پيوست
بىتو دست از همه آلايش هستى شستم
نيستى بىتو مرا بهتر از آن هرچه كه هست
آفرين بر لب لعلت كه دميد افسونى
به يكى دم ز تكلّم لب لعلى را بست