تجریش \ tajrīš\ ، شهر و مرکز شهرستان شمیرانات. این شهر در شمال تهران در دامنههای جنوبی رشتهکوههای البرز مرکزی جای دارد و منطقهای پایکوهی به شمار میآید و دارای آبوهوای معتدل و متمایل به سرد با میانگین بارش سالانه حدود 450 تا 510 میلیمتر است. هوای تجریش معتدل است و بیشترین دمای آن در تابستانها تا °36 سانتیگراد بالای صفر، و کمترین دما در زمستانها تا °20 سانتیگراد زیر صفر میرسد ( نشریه ... ، بش ؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها ... ، 38/ 64؛ محمودیان، 38). رودخانۀ فصلی جعفرآباد که به نامهای اُسون (اوسون)، پسقلعه، دربند و تجریش نیز خوانده میشود، از دامنههای جنوبی کوه توچال در شمال تجریش سرچشمه میگیرد و از میان شهر میگذرد (افشین، 2/ 492؛ جعفری، 167). بر روی این رودخانه در محدودۀ شهر تجریش پلهای متعددی وجود دارد که معروفترین آنها پل تجریش و پل رومی است.
نامگذاری
دربارۀ ریشه و معنای نام تجریش آراء گوناگونی ارائه شده است. در منابع تاریخی از تجریش برای نخستینبار در ذیل رویدادهای دورۀ سلجوقیان بزرگ بهصورت «طَجرِشْت» یاد شده است (نک : دنبالۀ مقاله). کریمان طجرشت را معرب «تیگرَشت» و متشکل از دو بخش «تیگْره» به معنای تند و شیبدار و پسوند مکان «شَتْ» دانسته، و آن را روی هم زمین شیبدار معنا کرده است (1/ 460، 484، حاشیۀ 1؛ نیز برای آگاهی از معانی واژۀ تیگر در زبان فارسی باستان، نک : کنت، 186). برخی از پژوهشگران، طجرشت را مخفف «طَجَرْدشت» و متشکل از دو بخش «طَجَر» (تجر) به معنای کاخ، و «دشت» دانسته و این نام را روی هم، کاخی که در جلگـه ساخته شده است، معنـا کـردهاند (نک : معتمدی، 366) و در تأیید این فرض به معنای واژۀ «تَچَر» در زبان فارسی باستان که به معنـای کاخ است (نک : کنت، همانجا) و نیز معنای واژۀ «تَجَر» در برهان قاطع که خانۀ زمستانی آمده است (ذیل واژه)، استناد جستهاند. عباس اقبال آشتیانی در تبدیل نام طجرشت به تجریش بر آن است که حرف «ت» در آخر نام طجرشت به مرور زمان افتاده، و کسرۀ حرف «ر» نیز اشباع گشته، و به حرف «ی» بدل شده است (ص 19).
پیشینۀ تاریخی
آثار تاریخی یافتشده در پل رومی ــ در محدودۀ شهـر یا محلۀ تجریش ــ که غالباً حین کارهای ساختمانی به دست آمده، و بیشتر سفالهایی به رنگ خاکستری و متعلق به تمدن موسوم به «سفال خاکستری ـ سیاه» است، دیرینگی سکونت انسان در تجریش را به 200‘1 قم میرساند (نک : کامبخشفرد، تهران ... ، هفت). اما با توجه به آنکه آثار تمـدن «سفـال خاکستـری ـ سیـاه» در فاصلـهای انـدک از پل رومی در تپههای قیطریه بر روی بقایای تمدن موسوم به «سفال قرمز»، متعلق به 000‘4 قم یافت شده است (نک : همو، «کاوش ... »، 67- 68)، میتوان گفت که آثار تمدن سفال خاکستریِ یافتشده در پل رومی، همانند تپۀ قیطریه ادامۀ همان تمدن سفال قرمز است. اگر چنین باشد، دیرینگی سکونت انسان در محدودۀ تجریش را، حتى میتوان به 000‘6 سال پیش رساند. البته تأیید این فرض مستلزم کاوشهای علمی باستانشناختی در آن محدوده است که با توجه به بافت شهریِ درهمتنیدۀ تجریش مقدور به نظر نمیرسد. اما بهرغم چنین دیرینگیای، در منابع تاریخی تا سدۀ 6 ق/ 12 م، از تجریش نام برده نشده است. ظاهراً برای نخستینبار ظهیرالدین نیشابوری (د ح 582 ق/ 1186 م) در کتاب سلجوقنامه ذیل واقعۀ درگذشت سلطان طغرل اول سلجوقی در 455 ق/ 1063 م در تجریش از آن به صورت «طَجْرِشت» یاد کرده است (ص 22). این واقعه را راوندی در کتاب راحة الصدور با تفصیل بیشتری گزارش کرده است. به نوشتۀ او طغرلبیک پس از خواستگاری از دختر خلیفۀ عباسی (القائم باللٰه، حک 422-467 ق/ 1031- 1075 م) و ازدواج با او، همراه عروس خود از بغداد راهی ری دارالملک خود شد؛ اما در راه بر اثر بیماری و شدت گرمای هوا، در تجریش (طجرشت) که از هوای خنکی برخوردار بود، منزل گزید و در همانجا به بیماری رُعاف (= خوندماغ) درگذشت (ص 111-112). از نوشتههای ظهیرالدین نیشابوری و راوندی چنین برمیآید که تجریش هنوز تا سدۀ 6 ق «طجرشت» خوانده میشده، و از دیههای آباد و معتبر قصرانِ بیرون و از توابع ری به شمار میرفته است و از دیرباز به داشتن آبوهوای خوش اشتهار داشته، و تابستانگاه اهالی ری بوده است؛ چنانکه طغرلبیک سلجوقی خانه یا کاخی در آنجا داشته که ظاهراً اقامتگاه تابستانی او بوده، و در همین خانۀ ییلاقی بوده است که بر سر راه خود از بغداد به ری بهسبب بیماری و شدت گرمای هوا منزل گزیده، و در همانجا درگذشته است (همانجاها). از آن پس، ذیل رویدادهای تاریخی از تجریش نامی در میان نیست تا آنکه آقا محمد خان قاجار در 1199 ق/ 1785 م تهران را به جنگ گشود و در 1200 ق در آن شهر بهعنوان شاه ایران بر تخت نشست و تهران را به پایتختی خود برگزید (نک : اعتمادالسلطنه، 3/ 1395-1396، 1398). با انتقال دربار به تهران، شمیران و روستاهای آن به عنوان منطقهای ییلاقی مورد توجه شاهان و شاهزادگان قاجار واقع شد و شاهان قاجار غالباً برای شکار و تفرج در فصل گرما به روستاهای شمیران میرفتند. از اینرو، آنـان ــ و به پیروی از ایشان، اعیان و اشراف تهران ــ عمارات و باغهایی به عنوان اقامتگاه تابستانی برای خود در آنجا برپا میکردند؛ از آن جمله است قصر محمدی یا قصر نو که به فرمان محمد شاه قاجار در غرب تجریش ساخته شد (همو، 3/ 1689) و در همین قصر بود که محمد شاه در 1264 ق/ 1848 م بر اثر بیماری درگذشت (فرهاد میرزا، 354-355؛ سپهر، 3/ 133-135). در فاصلهای اندک از این قصر، حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمد شاه قاجار نیز اقامتگاهی برای خود برپا داشته بود که به نام او عباسیه خوانده میشد (همو، 3/ 134). از این دو بنا امروزه اثری برجای نمانده است (کریمان، 212). از دیگر اقامتگاههای ییلاقی تجریش در دورۀ قاجاریه، باغفردوس بود که به نظامالدوله معیرالممالک تعلق داشت. چون قصر محمدیه به سبب درگذشتِ محمد شاه قاجار در آن، بدشگون تلقی میشد، به حال خود رها شده بود و رو به ویرانی داشت؛ تا اینکه نظامالدوله معیرالممالک به هنگام اقتدارش این باغ را خرید و آب قنات قصر محمدیه را به باغهای زیردست آن آورد و به وسعت زمینهای باغ نیز افزود و در آن ساختمانی مجلل برپا داشت و آن را باغفردوس نامید (ستوده، «باغفردوس»، 1016-1017). افزون بر اینها، باغهای دیگری متعلق به شاهزادگان و اعیان و اشراف تهران در تجریش وجود داشت که از آن جملهاند: باغ ارباب ثقفی؛ باغ رحیم کهنکن؛ باغ نیرالدوله؛ باغ ساعدیه، متعلق به ساعدالدوله، پدر محمدولی خان سپهسالار؛ باغ مشیرالدوله که بعدها به تملک موسیو ریشار خان مؤدبالملک (میرزا یوسف جدیدالاسلامی) و سپس به تملک میرزا احمد خان درآمد؛ باغ صغرى خانم زن تجریشی محمدولی خان سپهسالار و مادر ساعدالدولۀ دوم؛ باغ شاهزاده عزالدوله عبدالصمد میرزا؛ باغ باغبانباشی، پدر یکی از دو زن تجریشی ناصرالدین شاه؛ باغ زینالعابدینی؛ باغ مسکونی شاهزاده عزالدوله؛ باغ محمود؛ باغ حاجی غلامرضا؛ باغ حاجیه خانم که بعدها رشید یاسمی آن را خریداری کرد؛ باغ امیر احتشام اسفندیاری؛ باغ کاشفالسلطنه؛ باغ حاجی میرزا محمود امینی قزوینی؛ و باغ معینالسلطان که بعدها به تملک سپهبد امیراحمدی درآمد (نک : همو، جغرافیا ... ، 1/ 211-212). نمایندگان سیاسی دیگر کشورها و خارجیان مقیم تهران نیز برای گریز از گرمای تهران، تابستانها را در شمیران بهویژه در روستاهای تجریش، قلهک و زرگنده به سر میبردند و بعضی از آنها در آنجا ملک و باغی داشتند. از آن میان، سفارتخانههای عثمانی و آلمان هریک در یکی از نقاط باصفای تجریش باغی ییلاقی داشتند و سفارتخانههای فرانسه و اتریش نیز معمولاً همهساله باغ یا خانهای در تجریش یا در پیرامون آن اجاره میکردند (بنجامین، 109, 112-113؛ دیولافوا، 157؛ بلوشر، 162). کشتزارها و باغهای پرشمار تجریش توسط چندین رشته قنات آبیاری میشد که از آن جملهاند: قنات ملوله یـا ظلمات یـا ظلمآباد، قنات حاجبالدوله، قنات مقصود بیک، قنات نو یا قنات قلعهنو، قنات فردوسی، قنات منصوری، قنات مشیری، قنات دیکیون، قنات عسکر، قنات گَلاب یا گَلاو، قنات شاهزاده عزالدوله، قنات کاشفالسلطنه، قنات سَلمَک، قنات امینالدوله، قنات فخرالدوله، قنات آبنما، قنات اسدآباد، قنات سرپل تجریش، قنات امامزاده صالح، قنات ناودانک، قنات موسى خان نصرالملک که بعدها به قنات پاپاریان معروف شد، قنات کهریز، قنات مصطفى قلی خان، قناتک، قنات میکده، قناتک دولتشاهی، قنات کیلوان، قنات فیروزه، قنات محمدیه یا منصور، قنات پیرشاه، و قنات خیابان دربند (ستوده، همان، 1/ 202-203). در باغهای پرشمار تجریش انواع درختان میوهدار، صنعتی و هیزمی به عمل میآمد که بعضی از آنها دارای نامهای محلی بودند که برای نمونه از برخی از آنها نام برده میشود:
درختان میوه دار
انواع سیب موسوم به شمرونی، حاجی، مَلَس، لشون، فرهادی، سنگانی، گلاب، درکهای و سفید؛ انواع گلابی موسوم به حاجی الیاسی، زرد، شاه میوه، نطنزی کردی، ریگی، عبسو، فرنگی، ترشک، کاهک و روغن چراغی؛ انواع گوجه موسوم به برغانی سفید، برغانی سیاه، قرمز ریز، قرمز درشت، سبز پاییزه، سبز بهاره، دوبهری، زیر برگی و سگک؛ انواع زردآلو موسوم به پیشرس، بادامی، کتانی، نوری، هلندری و انک؛ انواع بِهْ موسوم به هرات، اصفهان و ترش؛ انواع ازگیل موسوم به تو سبز، دم دراز، پیش رس و ترشک؛ انواع توت موسوم به هرات، محلی، پاییزه، قرمز، صابونی؛ و انواع انگور موسوم به عسکری، ریش بابا، مهدیخانی، صاحبی، قرمز، سفید و لرکش. افزون بر انواع میوه، در باغهای تجریش درختان صنعتی همچون تبریزی، چنار، افرا، نارون، اقاقیا، تهک (داغ داغان) و عرعر (نراد) به عمل میآمد که از تنۀ آنها برای تهیۀ تیر سقف، شمع ساختمان، پایۀ ایوانها، کش سقف، سگدست و پشت بند، در و پنجره و میز و صندلی و نیمکت استفاده میشد و از سرشاخههای آنها هیزم تهیه میگردید که به خریداران شهری یا محلی فروخته میشد و چیلک آنها برای آتش تنور و پختن غذا یا آتش منقل کرسی به کار میرفت (همان، 1/ 207- 208). تجریش در دورۀ قاجاریه به سبب اعتدال هوا و موقعیت مکانی مناسب، از هر حیث به دیگر آبادیهای بلوک شمیران امتیاز داشت؛ از اینرو، نایب الحکومه در آنجا مستقر بود و مرکز حکومتی بلوک شمیران به شمار میآمد (چاپارباشی، 548). این آبادی در دورۀ پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار بهسبب آنکه جیران خانم، سوگلی حرمسرا و محبوبترین همسر ناصرالدین شاه، از اهالی آنجا بود، مورد توجه بیشتری واقع گردید. دلبستگی ناصرالدین شاه به جیران تجریشی، ملقب به فروغالسلطنه به حدی بود که پدر او (محمدعلی تجریشی) را که نجاری فقیر بود، به حکومت بلوک شمیران گمارد (نک : پولاک، I/ 230-231؛ امینالدوله، 15-16، 68). محمدعلی خان تجریشی تا زمان مرگش در این سِمَت باقی بود و پس از او، امینالسلطان از دولتمردان عهد قاجاریه به حکومت بلوک شمیران گمارده شد (همانجا). به گفتۀ کهنسالان تجریشی، محل اصلی ده تجریش در ابتدا نزدیک پل رومی رو به شمال در سمت راست آن بر روی تپهای بود که در آنجا باغی بزرگ موسوم به «گِل باوِکان» قرار داشت؛ اما پس از برپایی بقعۀ امروزی امامزاده صالح، اهالی تجریش که از بسیاریِ گرگ در پیرامون زمینهای کشاورزی و باغهای خود به ستوه آمده بودند، رفته رفته خانههای خود را رها کرده، به حوالی امامزاده صالح روی آوردند و در آنجا به ساختن خانه پرداختند و تجریش کنونی را ایجاد کردند (ستوده، جغرافیا، 1/ 200). با توجه به آنکه بقعۀ کنونی امامزاده صالح به استناد کتیبۀ سابقاً موجود در بالای سردر حرم آن در 1210 ق/ 1795 م توسط هلاگو میرزا از فرزندان فتحعلی شاه قاجار بنا شده است (نک : مصطفوی، 1/ 238)، میتوان گفت که جابهجایی اهالی تجریش از محل اصلی آن ده به محل فعلی، در اوایل پادشاهی فتحعلی شاه انجام پذیرفته است. اروپاییانی که در دورۀ قاجاریه از شمیران دیدن کردهاند، عموماً روستاهای آنجا را روستاهایی خوش آب و هوا، اما محقر و با خانههایی نیمهویران توصیف کردهاند که در تابستانها پناهگاه تهرانیان در گریز از گرمای توانفرسای تهران بوده است. به گزارش آنان، اهالی روستاهای شمیران از جمله تجریش در فصل گرما، خانههای خود را به مشتاقان کرایه میداده، و خود در جستوجوی کار به دیگر جاها میرفتهاند و این دهکدهها به محلی با انبوه جمعیت و آمدوشد و جار و جنجال و زندگی بدل میگشت (نک : دیولافوا، 157؛ سرنا، 218-220). روستای تجریش در آن روزگار به دو محلۀ بالا و پایین تقسیم میشد. محلۀ بالا این مکانها را دربر میگرفت: تمامی باغها و اراضی جانب غربی رودخانۀ تجریش (جعفرآباد) و بخشهایی از خانهها و دکانهای جانب شرقی رودخانۀ تجریش تا حد فاصل میدان تجریش و سر پل تجریش و از آنجا از وسط بازار تجریش با خطی منحنی تا وسط خیابان زیر بازار و سمت شرق امامزاده صالح و از آنجا تا کنار رودخانه و پاییندست پل ثقفی. باقی خانهها و باغها و اراضی در جانب شرق رودخانه تا گورستان ظهیرالدوله و مرز دزاشیب و چیذر جزو محلۀ پایین بود. بیشتر خانههای ده تجریش در پاییندست و جانب شرقی پل تجریش تا زیردست ایستگاه جادۀ قدیم شمیران ساخته شده بود و در واقع این بخش، منطقۀ مسکونی روستای تجریش به شمار میرفت.
خانههای تجریش غالباً از خشت و گل یا چینه ساخته شده بود و معماری آنها به گونهای بود که خانهها از طریق بامها به یکدیگر راه داشتند. کوچههای ده بسیار تنگ و پرپیچ و خم و خاکی بود و در زمستانها به هنگام بارش سنگین برف به سبب ریختن برف بامها در کوچهها، راه بسته میشد و در بعضی کوچهها آمدورفت فقط از طریق بامها امکانپذیر بود. محلههای تجریش واقع در دو سوی رودخانه توسط ۳ دهانه پل به یکدیگر راه داشت: ۱. پلی آجری و باریک موسوم به «پل تجریش» در شمال دهکده؛ ۲. پلی چوبی در زیر تکیۀ بزرگ (بالا)؛ ۳. پل آجری دیگری رو به روی باغ سفارت ترکیه به نام «پل رومی» واقع در جنوب تجریش (ستوده، همان، ۱/ ۲۰۱، ۲۰۶-۲۰۷). دو سوی پل تجریش که نزد اهالی به «سرپل تجریش» شهرت داشت، از تفرجگاههای باصفای شمیران به شمار میآمد و روزهای جمعه، مردم از گوشه و کنار برای تفریح به آنجا میرفتند.
معیرالممالک در خاطرات خود تصویری جالب از حال و هوای سرپل تجریش در آن روزگار به دست داده است و دراینباره مینویسد: «از امامزاده صالح خارج شده، به سرپل تجریش آمده که روزهای جمعه از یک به غروب تا غروب واقع تماشا دارد؛ مردم دسته دسته روی سنگها مینشینند و عبور مخدرات را تماشا میکنند. ما هم در گوشهای از سربالایی که به جعفرآباد میرود، قرار گرفته و شروع به صحبت نموده با مختارالسلطنه ... بسیاری از آشنایان هم عبور میکردند که با اغلبشان تعارف و صحبت نموده؛ تقریباً مغرب، پیاده خوشخوشک هر یک به منزل خود بازگشتیم» (ص ۳۹). وی در جایی دیگر مینویسد: « ... بعد کنار رودخانه رفته که در واقع از تماشاگاهها ست. در این روزها، چون زنها که از اطراف شمیران به زیارت [امامزاده صالح] میروند، در مراجعت در این محل پراکنده میشوند، لهذا فُکلیها و تماشاچیها دسته دسته، گروهگروه به انبوه، در اطراف و روی سنگها نشسته و پراکنده میباشند. ما هم اجماعاً سنگ بزرگتر را انتخاب کرده، در کنارش نشسته، آمدوشد و هیاهوی عجیب را نگران بودیم. در یک گوشه اجماعی ایستاده و بر اطرافِ بازیِ «شاه سلیم» گرد آمدند. یک سمت هم خرس میرقصاندند ... ما خرسبان را آهنگ کرده، نزدیک آمد. گروهی از بچهها با خرس آمده، هنگامه برپا شد. قدری رقصانده، یک تومان انعام داده، پیاده منزل آمدیم» (همو، ۵۸).
پل تجریش کنونی
از دیگر تفرجگاههای تجریش، امامزاده چنار (در محل کنونی بیمارستان شهدای تجریش) بود که مردم برای تفریح، روزهای جمعه و یا اعیاد به آنجا میرفتند (همو، ۳۱، ۵۸). برای برآوردن نیازهای انبوه جمعیتی که در ماههای گرم سال در تجریش اقامت میگزیدند و یا به زیارت امامزاده صالح میرفتند، دکانهایی در اطراف امامزاده صالح دایر شد و رفته رفته با گسترش آنها بازار سرپوشیدۀ تجریش شکل گرفت و بدینترتیب، این روستای ییلاقی به مرکز فعالیتهای اقتصادی بلوک شمیران بدل گشت. هرچند مرکز اصلی کسب در تجریش، بازار تجریش و تکیۀ بالا و کوچههای منشعب از بازار بود، اما تابستانها در کوچه باغها چند دکان فصلی باز، و در پاییز با کاهش جمعیت، بسته میشد (ستوده، جغرافیا، ۱/ ۲۲۰). ژاک هردوان، سیاح فرانسوی که در ۱۳۰۳-۱۳۰۵ ش/ ۱۹۲۴-۱۹۲۶ م، در ایران بهسر میبرده، و از تجریش دیدار کرده، بازار تجریش را به دخمهای تاریک تشبیه نموده که از سقف چوبی آن نور آفتاب نفوذ نمیکرده است (ص ۱۰۶). رونق اقتصادی تجریش در ماههای گرم سال سبب شده بود تا همهساله شماری کارگر طالقانی، لر، نائینی و نطنزی در بهار و تابستان در جستوجوی کار به تجریش بیایند. این کارگرهای فصلی در ابتدا در خانههای اجارهای ساکن میشدند و پس از سپری شدن فصل گرما به زادگاه خود بازمیگشتند، اما به مرور زمان آنها برای همیشه در تجریش ماندند و شمارشان رفتهرفته رو به فزونی نهاد (ستوده، همانجا). در دورۀ سلطنت رضا شاه تغییر چهرۀ تجریش شتاب بیشتری گرفت. از زمانی که رضا شاه سعدآباد را اقامتگاه تابستانی خود قرار داد، رفتوآمدها نیز به تجریش افزایش یافت. از اینرو، نخست جادۀ قدیم شمیران که تا ده قلهک بیشتر کشیده نشده بود، تا میدان تجریش امتداد یافت. ایستگاه چارپایان در آن میدان به ایستگاه اتوبوس و سواری بدل گشت. پس از آن جادۀ پهلوی (خیابان ولیعصر کنونی) کشیده شد که راه مخصوص رفتوآمد شاه و خانوادۀ سلطنتی به سعدآباد بود. به مرور زمان که کامیون، اتوبوس و سواری به عنوان وسایل حملونقل جای گاری و درشکه را گرفت، آمدوشد مردم تهران به تجریش نیز افزایش یافت و تابستانها تجریش بیش از پیش شلوغ میشد. پل تجریش که در ابتدا پل کوچکی بود، در این زمان توسعه یافت و به صورت میدانِ پل درآمد. شبهای تابستان بسیاری از ییلاقیهای ساکن تجریش و اطراف و ساکنان شهر تهران برای تفریح به سرپل تجریش میآمدند و پارهای از شبها ازدحام جمعیت به قدری زیاد میشد که رفتوآمد را مشکل میساخت. این رفتوآمدها و دشواریهای آن، رفتهرفته مردم تهران را به اندیشۀ تهیۀ مسکن دائم در تجریش انداخت. نخست از باغها و سپس زمینهای کشاورزی و بایر، و سرانجام، از تپهها و دامنههای کوهها آغاز به خرید کردند. باغها از مترمربعی ۱ تا ۱۰ ریال و زمینها از مترمربعی ۵ شاهی تا ۲-۳ تومان به فروش میرسید و بدینترتیب، روز به روز چهرۀ دهکدۀ تجریش و پیرامون آن دستخوش دگرگونی شد. بیشتر افراد خردهمالک با فروش ملک خود فقیر شدند و شماری از آنان باغبان باغهای سابق خود گشتند (همان، ۱/ ۲۲۱). تا میانههای دهۀ ۱۳۲۰ ش، تجریش چهرهای شهری یافته بود و به عنوان مرکز بخش شمیران دارای مراکز آموزشی تا سطح متوسطه و سازمانها و نهادهای دولتی بود و حدود ۰۰۰‘۱۰ تن جمعیت داشت، اما در تابستانها حدود ۲ تا ۳ هزار خانوار تهرانی که برای سپری کردن فصل گرما در تجریش اقامت میگزیدند، به جمعیت آن افزوده میشد. در آن زمان، بیشتر مردم تجریش هنوز به کشاورزی و باغداری اشتغال داشتند و گروهی نیز به پیشهوری میپرداختند. محصولاتی چون غلات، بنشن، انواع صیفی و میوهها در کشتزارها و باغهای تجریش به عمل میآمد و حدود ۸۰۰ باب دکان در تجریش دایر بود (نک : فرهنگ جغرافیایی ایران، ۱/ ۴۵). تجریش تا اوایل دهۀ ۱۳۴۰ ش از تهران جدا بود و در آخرین سرشماریِ به عمل آمده از آن در ۱۳۳۵ ش به عنوان شهری مستقل و جدا از تهران، ۲۸۲‘۲۶ تن جمعیت داشت (معتمدی، ۳۶۶؛ گزارش ... ، ۱). اما در آن سالها با رشد کالبدی شهر تهران در دو سوی جادۀ قدیم شمیران (دکتر علی شریعتی کنونی) و بهویژه خیابان پهلوی (ولیعصر کنونی) کـه سراسر اراضی غرب آن از میدان ونک تا محمودیه تمامی به دولت تعلق داشت و در آن تأسیسات دولتی و عمومی احداث شد، به تهران متصل گردید و به جزئی لاینفک از شهر تهران بدل گشت (معتمدی، همانجا). از آن پس در سرشماریهای رسمی، جمعیت شهر تجریش بهسبب متصل بودن آن به شهر تهران، در شمار جمعیت تهران محاسبه میشود (محمودیان، ۶۶). برپایۀ تعریف شهرداری تهران از شهر تجریش و با توجه به نام خیابانهای کنونی تهران، شهر تجریش به محدودهای اطلاق میگردد که از شمال حدفاصل میدان تجریش (میدان قدس) تا سرپل تجریش، از شرق حدفاصل خیابان شریعتی از میدان تجریش تا پل صدر، از جنوب، بزرگراه صدر حدفاصل پل صدر تا محل تلاقی آن با بزرگراه مدرس و سپس در امتداد بزرگراه مدرس تا محل تلاقی خیابان آناهیتا با آن و از غرب سراسر خیابانهای آناهیتا، بوسنی و هرزگوین و سپس مقصودبیک (شهید دربندی کنونی) تا سرپل تجریش را در برمیگیرد. در محدودۀ شهر یا محلۀ تجریش در سرشماری ۱۳۸۵ ش شمار ۸۳۴‘۱۸ تن در قالب جمعیت شهر تهران، سرشماری شدهاند (معاونت ... ).
مآخذ
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ افشین، یدالله، رودخانههای ایران، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، «جغرافیای بلاد و نواحی دولاب، تجریش، ونک، فرحزاد، فیروز بهرام»، یادگار، تهران، ۱۳۲۳ ش، س ۱، شم ۲؛ امینالدوله، علی، خاطرات سیاسی، بهکوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، ۱۳۴۱ ش؛ برهان قاطع؛ بلوشر، ویپرت، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ جعفری، عباس، رودها و رودنامۀ ایران، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ چاپارباشی، علیاکبر، «در بیان تعریف جغرافیای فیزیکی شمران»، یغما، تهران، ۱۳۴۵ ش، س ۱۹، شم ۱۰؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ ش/ ۱۳۸۵ ق؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ ستوده، منوچهر، «باغفردوس»، ناموارۀ دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۵ ش، ج ۲؛ همو، جغرافیای تاریخی شمیران، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ ظهیرالدین نیشابوری، سلجوقنامه، تهران، ۱۳۳۲ ش؛ فرهاد میرزا، زنبیل، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ فرهنگ جغرافیایی ایران، دایرۀ جغرافیایی ستاد ارتش، تهران، ۱۳۲۸ ش؛ کامبخش فرد، سیفالله، تهران سه هزار و دویست ساله، تهران،۱۳۷۰ ش؛ همو، «کاوش در قبور باستانی قیطریه»، باستانشناسی و هنر ایران، تهران، ۱۳۴۸ ش، شم ۲؛ کریمان، حسین، ری باستان، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ گزارش مشروح حوزۀ سرشماری تهران، وزارت کشور، تهران، ۱۳۳۷ ش؛ محمودیان، علیاکبر و دیگران، اطلس شهرستان شمیران، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ مصطفوی، محمدتقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ معاونت هماهنگی و برنامهریزی شهرداری منطقۀ یک تهران، مصاحبه با مؤلف؛ معتمدی، محسن، جغرافیای تاریخی تهران، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ معیرالممالک، دوستعلیخان، وقایع الزمان، به کوشش خدیجه نظاممافی، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ نشریۀ عناصر و اسامی و واحدهای تقسیمات کشوری، استان تهران، وزارت کشور، تهران، ۱۳۸۷ش؛ هردوان، ژاک، در زیر آفتاب ایران، ترجمۀ مصطفى مهذب، تهران، ۱۳۲۴ ش؛ نیز:
Benjamin, S. G. W., Persia and the Persian, London, 1887; Dieulafoy, J., La Perse la Chaldée et Susiane, Paris, 1887; Kent, R. G., Old Persian, New Haven, 1953; Polak, J. E., Persien das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883. علی کرمهمدانی