responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه ایران المؤلف : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 136

آریایی، زبانها


نویسنده (ها) :
حسن رضایی باغ بیدی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 4 دی 1398
تاریخچه مقاله

آرْیایی، زَبانْها [zabānhā-ye āryāyī]، شــاخــه‌ای از زبانهای هند و اروپایی. همۀ زبانهای آریایی بازماندۀ زبانی باستانی هستند که می‌توان آن را آریایی آغازین نامید. در سدۀ 19م، اصطلاح زبانهای آریایی در برخی از منابع به خطا برای خانوادۀ بزرگ زبانهای هند و اروپایی به کار می‌رفت ( ایرانیکا، II/ 684). حتى اکنون نیز در برخی از منابع فارسی (مثلاً نک‌ : درخشانی، 3/ 43) این کاربرد نادرست مشاهده می‌شود.
آریایی آغازین زبان گروهی از مهاجران هند و اروپایی بود که در حدود هزارۀ 3 ق‌م از هم‌نژادان خویش جدا شدند و در دشتهای آسیای مرکزی رحل اقامت افکندند. این گروه خود را *arya- می‌نامیدند که به معنای «آزاده»، «نجیب‌زاده» و «شریف» است (قس: سنسکریت rya-ā، اوستایی airiia- و فارسی باستان ariya-؛ نک‌ : بارتلمه، 198؛ ایرانیکا، همانجا؛ مایرهفر، I/ 52, 79). در گذشته‌های بسیار دور آریایی زبانان تماسهـایی بـا بالتها، داکیه‌ای ـ میسیه‌ایها و اقوام فینو ـ اوگری داشتند (هارماتا، «ظهور...»، 365-362 I/ 360,). برای مثال، واژه‌هـای *orya «بـرده» و *mete«عسـل» در فـیـنو ـ اوگـری آغازین دخیل از آریایی آغازین است (کارپلان، 112, 114؛ نیز نک‌ : هارماتا، همان، I/ 362-365). درخشانی (ص 19, 14, 8) حضور گروهی از آریاییان را در بین‌النهرین به هزاره‌های 4 و 3 ق‌م، به پیش از زمان سومریان، می‌رساند. به اعتقاد او، برخی از جای نامها و اسامی برخی از شخصیتها و خدایان و شماری از نامهای نژادی در زبان سومری دخیل از آریایی است، مثلاً urudu را در سومری که به معنای «مس» است، بازماندۀ *rudhra آریایی به معنی «سرخ» می‌داند.
آریاییان در اوایل هزارۀ 2 ق‌م به دو گروه بزرگ «هندوآریایی» و «ایرانی» تقسیم شدند. دسته‌ای از هند و آریاییان خود را به آسیای صغیر و شمال بین‌النهرین رساندند و با هوریان درآمیختند. وجود واژه‌های هندوآریایی و اسامی خاص هندوآریایی در کتیبه‌های میخـی میتـانی ــ کـه متعلق به فاصلۀ میان سالهای 1700 و 1400 ق‌م است ــ نشـان می‌دهد که هندوآریاییان در آن هنگام در بین النهرین مردمی شناخته شده بودند و حتى در میان طبقات حاکم نیز راه یافته بودند. برای نمونه، در عهدنامه‌ای از حدود 1400 ق‌م میان شوپیلولیومس، شاه هیتی و متیوزه یا کورتیوزه (فرای، 46)، شاه میتانی که در بغازکوی ترکیه یافت شده است، پادشاه میتانی به خدایانی هوری سوگند می‌خورد و سپس چند خدای هندوآریایی را نام می‌برد: miitra «میتره»، aruna «وَرونه»، indara «ایندره»، nasaattiya «ناسَتیه» (گهُش، 208؛ مالوری، 37). نیز در متنی هیتی دربارۀ پرورش اسب و ارابه‌رانی به قلم شخصی به نام کیکولی که آن نیز در بغازکوی یافت شده، چند عدد هندوآریایی دیده می‌شود: aika «یک»، tri، tiera tera, «سه»، panza «پنج»، na, nawa «نه» (بارو، 27-28؛ فرای، گهش، همانجاها؛ مالوری، 37-38). به‌علاوه، در متنی هوری از یورگان تپه (جنوب غربی کرکوک) کلماتی برای رنگ اسب به کار رفته است که اصل هندوآریایی دارد: babru «خرمایی»، parita «خاکستری» (مالوری، 38؛ نیز نک‌ : دومون، 251-253؛ گامکرِلیدزِه، مقدمه، I/ 62). از سوی دیگر، در الواح گلی به خط میخی بابلی که در العمارنۀ مصر یافت شده، از حکمرانانی با نامهای هندوآریایی نام برده شده است (مانند: artamanya) که در اواسط هزارۀ 2 ق‌م در سوریه حکومت می‌کردند (گهش، 209). کاسیان نیز که در 1760ق‌م بابل را فتح کردند، خورشید را šuriaš می‌نامیدند که واژه‌ای هندوآریایی است (گهش، همانجا).
کشفیات اخیر زبان‌شناختی وجود دستۀ دیگری از هندوآریاییان را در شمال دریای سیاه و در میان قبایل ایرانی‌تبار اسکیتی تأیید می‌کند. پیش‌تر همۀ واژه‌های آریایی آن منطقه را ــ که غالباً در منابع یونانی یافت می‌شود ــ واژه‌های اسکیتی و در نتیجه ایرانی می‌پنداشتند، اما اکنون روشن شده است که برخی از آن واژه‌ها را نمی‌توان ایرانی دانست و باید هندوآریایی به شمار آورد، مانند: mesple «بدر، قرص کامل ماه» (قس: سنسکریت: mās- «ماه»)، sinu «رود تانائیس، رود دُن» (سنسکریت: sindhu- «رود؛ رودسند») (بابایف، 6).
با این همه، هستۀ اصلی هندوآریاییان در فاصلۀ سالهای 1700 و 1200ق‌م (ماسیکا، «زبانهای هندوآریایی»، 37) با گذر از رشته‌کوههای هندوکش در شمال افغانستان کنونی به شمال غرب هند (پنجاب و نواحی مجاور آن) رفتند و سپس به تدریج مناطق شرقی و جنوبی شبه قارۀ هند را نیز به تصرف خود درآوردند.
جدایی اقوام ایرانی از هم‌نژادان آریایی‌شان در اواخر هزارۀ دوم و اوایل هزارۀ نخست ق‌م صورت گرفت. دربارۀ مسیر مهاجرت ایرانیان غربی (مادها و پارسها) دونظریه وجود دارد: برخی بر این باورند که آنان نخست به سوی شمال رفتند، دریای خزر را دور زدند و آنگاه با گذر از ارتفاعات قفقاز، از طریق ارمنستان کنونی به مناطق غربی ایران کنونی گام نهادند. عده‌ای دیگر بر آن‌اند که مادها و پارسها از شمال شرقی ایران کنونی گذر کردند، دشت کویر را درنوردیدند و سپس در دامنه‌های رشته کوه زاگرس متوقف شدند. از سوی دیگر، ایرانیان شرقی همچنان در آسیای مرکزی باقی ماندند و فقط دسته‌هایی از آنان به مناطق جنوبی‌تر، مانند مرو و هرات، مهاجرت کردند ( ایرانیکا، II/ 685). نام قبایل ایرانی نخستین بار در الواح آشوری آمده است. شلمنصر (شلمانزر) سوم (سل‌ 858-824ق‌م) به هنگام شرح نبردهایش در دامنه‌های زاگرس در 843ق‌م از سرزمین پرسوئه نام می‌برد (دیاکونف، II/ 61). پس از آن، واژه‌های پرسوئَش، پرسومش (پارسها) و مَدَی (مادها) نیز در الواح آشوری دیده می‌شود (همو، II/ 62, 66). در این الواح حتى نام خدای بزرگ ایرانیان به صـورت اَسَّـرَ مَـزّش آمده است (سیمـز ـ ویلیـامـز، «زبـانهـای ایرانی»، 127). در آن هنگام پارسها در غرب و جنوب غرب دریاچۀ ارومیه و مادها در جنوب شرق آن، در نزدیکی همدان کنونی، می‌زیستند. سرانجام پارسها در نتیجۀ فشارهای آشوریان، اورارتوییان و یا اقوام دیگر به ناچار به سوی جنوب سرازیر شدند و در فارس کنونی سکونت گزیدند (گیرشمن، 90-91).

برپایۀ شواهد موجود، زبان آریایی آغازین نخست به دو شاخۀ نورستانی آغازین و هندوایرانی آغازین تقسیم شد. زبان نورستانی آغازین مادر همۀ زبانهای نورستانی است که در نورستان در کوهستانهای شمال شرق افغانستان رواج دارد و شاخه‌ای مستقل به شمار می‌رود (مالوری، 36). پیش‌تر زبانهای نورستانی را زبانهایی اصلاً ایرانی می‌پنداشتند که به سبب مجاورت درازمدت با زبانهای هندی تأثیرهایی از آنها پذیرفته‌اند(ماسیکا، همان، 34). برخی هم به خطا زبانهای نورستانی را شاخه‌ای از زبانهای هندی به شمار آورده‌اند (هارماتا، همان، I/ 357). نورستان را پیش از گرویدن ساکنانش به اسلام (در 1314ق/ 1896م)، کافرستان می‌نامیدند. از این‌رو، در برخی از منابع کهن زبانهای نورستانی را زبانهای کافری نامیده‌اند. مهم‌ترین زبانهای نورستانی اینهاست: آشکون، پرسَون، ترِگَمی، زِمییَکی، کَتی، وایگَلی و وَمای ( ایرانیکا، VII/ 27).
زبان هندوایرانی آغازین را نیز مادر همۀ زبانهای ایرانی، هندوآریایی (هندوآریایی میتانی، هندوآریایی دریای سیاه، هندی) و دَردی به شمار می‌آورند (قس: همان، VII/ 28). مهم‌ترین زبانهای دردی اینهاست: پهَلوره، سَوی، شینه، کشمیری و زبانها و گویشهای کوهستانی (از شاخۀ شرقی)؛ پَشای، تیرَهی، شومَشتی، کَتَرکَلَی، کَلَشه، کهُوَر یا خُوَر یا چیترالی، گَلنگَلی و گَوَر (از شاخۀ مرکزی) (همان، VII/ 27؛ قس: لیووین، 51؛ هارماتا، همانجا).
زبانهای آریایی علاوه بر اقلام واژگانی مشترک، به خصوص اصطلاحات مشترک دینی و اساطیری، ویژگیهای آوایی مشترکی نیز دارند که برخی از مهم‌ترین آنها از این قرار است: 1. مصوتهای هندواروپایی a، e، o و ā، ē، ō در زبانهای آریایی به ترتیب به a و ā بدل شده‌اند (اُرانسکی، 19). 2. آواهای چاکنایی و حلقی هندواروپایی که آنها را به صورتهای مختلف می‌نمایانند (مثلاً به صورت ، h، γ و x، نک‌ : لِمان، 99) و در برخی از منابع فقط با ə نمایانده می‌شوند (مثلاً نک‌ : ارانسکی، 20؛ ایرانیکا، II/ 648)، در زبانهای آریایی به iیا ī بدل شده‌اند. 3. s هندواروپایی پس از آواهای r، u، k، i در زبانهای آریایی به š (در سنسکریت Ş) بدل شده است (ارانسکی، همانجا). 4. پایانۀ حالت اضافی جمع در ماده‌های مختوم به مصوت در زبانهای آریایی باستان -nām است ( ایرانیکا، همانجا).
و اما مهم‌ترین تفاوتهای آوایی که زبانهای ایرانی باستان را از زبانهای هندوآریایی باستان جدا کرده از این قرار است: 1. برخلاف زبانهای هندوآریایی باستان، واجهای دمیده در زبانهای ایرانی باستان وجود ندارد. 2. i یا ī باقی مانده از چاکناییهای هندواروپایی در زبانهای ایرانی باستان در هجای غیرآغازی حذف شده است: اوستایی jafra-، اما سنسکریت gabhīra «ژرف». 3. صامتهای هند و اروپایی p، t، k قبل از دیگر صامتها در زبانهای ایرانی باستان به ترتیب به f، θ، x بدل شده‌اند: اوستایی و فارسی باستان xšap-، اما سنسکریت kŞap- «شب» (ارانسکی، 22). 4. صامتهای هندواروپایی ph، th، kh در زبانهای ایرانی باستان به ترتیب به f، θ، x بدل شده‌اند: اوستایی xara-، اما سنسکریت khara- «خر» (همو، 22-23). 5. صامتهای هندواروپایی bh، dh، gh در زبانهای ایرانی باستان به ترتیب به b، d، g بدل شده‌اند: اوستایی و فارسی باستان brātar-، اما سنسکریت bhrāta - «برادر» (همو، 23). 6. صامت هندواروپایی s در زبانهای ایرانی باستان به h بدل شده است و تنها پیش از انفجاریها باقی مانده است: اوستایی ahmi، اما سنسکریت asmi «هستم»؛ اما اوستایی و سنسکریت asti «است» (قس، همو، 23-24).
زبانهای هندوآریایی 3 دورۀ باستان، میانه و نو را پشت سر گذاشته‌اند. دورۀ باستان از حدود 1500 تا 600 ق‌م به درازا کشید (ماسیکا، «هندوآریایی»،III/ 1661). زبان سنسکریت از زبانهای هندوآریایی باستان است. کهن‌ترین گونۀ این زبان، سنسکریت وِدایی است که از حدود 1400ق‌م (لیووین، همانجا) برای سرایش وِدهها (وداها)، سرودهای مقدس هندوان، و سپس برای نگارش براهمَنهها، تفاسیر وداها، به کار می‌رفت. ریگ‌ودا، مهم‌ترین بخش وداها، نخست در شمال غرب هند، در پنجاب پدید آمد (میّه، 40). پس از براهمنه‌ها، زاهدان جنگل‌نشین تفاسیری عرفانی بدانها افزودند که آرَنیَکهها «(متون) جنگلی» خوانده می‌شود. متفکران هندو نیز اندیشه‌های فلسفی خود را با عنوان اوپَنیشَدها «هم‌نشینیها» (= اوپانیشادها) به براهمنه‌ها افزودند. زبان به کار رفته در آرنیکه‌ها و اوپنیشدها که در واقع ملحقات براهمنه‌ها هستند. حد فاصل سنسکریت ودایی و سنسکریت کلاسیک است.
سنسکریت کلاسیک از اواسط هزارۀ نخست ق‌م تاکنون زبان هزاران کتاب و رساله در زمینه‌های گوناگون ادبی، دینی، علمی، فلسفی و هنری بوده است. در اینجا برای نمونه فهرست‌وار به برخی از آنها اشاره می‌شود: حماسه‌های بزرگ رامایَنه و مَهابهارَته، که دومی منظومۀ سترگ بهَگَوَدگیتا را در خود جای داده است؛ مجموعۀ بزرگ متون اساطیری که به پورانهها «(اساطیر) پیشینیان» معروف است؛ متون فقهی و حقوقی معروفی چون مَنوسمرتی؛ رساله‌هایی کوتاه در موضوعات مختلف موسوم به سوتره «رشته، ریسمان»؛ اشعار رزمی و غنایی بزرگانی چون اَشوَگهُشه، بهارَوی وکالیداسه؛ نمایشنامه‌های بزرگانی چون بهَوَبهوتی،شودرَکه و کالیداسه؛ مجموعه داستانهای معروفی چون پَنجه تَنتره «پنج باب»، شوکه سَپتَتی «هفتاد حکایت طوطی» و هیتُپَدِشه «پند سودمند»؛ و هزاران کتاب و رسالۀ کوچک و بزرگ دیگر در زمینه‌های مختلف.
از مهم‌ترین ویژگیهای آوایی زبانهای هندوآریایی باستان نوآوری آنها در استفاده از واجهای انسدادی برگشته است: ṭ، ṭh، ḍ، ḍh، ņ (ماسیکا، «هندوآریایی»، همانجا).
زبانهای هندوآریایی میانه از حدود 600ق‌م تا 1000م رواج داشتند (همانجا). این زبانها را با نام کلی پراکریت می‌شناسند. مهم‌ترین پراکریتها عبارت بودند از: زبان به کار رفته در کتیبه‌های آشوکا، اَپَبهرمَشه، آردهَماگَدهی، پالی، پایشاچی، شاورَسِنی، گاندهاری، ماگَدهی و مَهاراشتری. پالی، زبان متون مقدس بودایی، کهن‌ترین پراکریت از سدۀ 5 ق‌م و از شاخۀ غربی بوده است. گویشهای اپبهرمشه آخرین مرحلۀ تحول زبانهای هند و آریایی میانه را می‌نمایانند (فورتسان، 196؛ ماسیکا، هارماتا، همانجاها).
زبانهای هندوآریایی نو از حدود 1000 م پدید آمده، و تاکنون ادامه یافته‌اند. مراکز اصلی رواج زبانهای هندوآریایی نو هند، پاکستان، بنگلادش، نپال، سریلانکا و جزایر مالدیو است. برخی از مهم‌ترین این زبانها عبارت‌اند از: آسامی، اُریا، بنگالی، پنجابی، سندی، کَشمیری، گُجراتی، مَراتی، نپالی، هندی و اردو (ماسیکا، همانجا). زبان رُمَنی یا رومانی که کولیان به گویشهای مختلف آن تکلم می‌کنند، از گسترش یافته‌ترین زبانهای هندوآریایی نو است. امروزه کولیان را در بیشتر کشورهای جهان، از اسپانیا و ایرلند در غرب تا هند در شرق و حتى در چین و فیلیپین، می‌توان یافت (افشار سیستانی، 25- 28؛ لیووین، همانجا).‌ تنها گونۀ شناخته شدۀ زبان رومانی در ایران، گویش «رومانو» است که معدود سخن‌گویانی در قوچان، آبیک قزوین (به خصوص در روستاهای زرگر و باقرآباد ترک) و قشلاق زرگرها و شهریار (هر دو در حومۀ کرج) دارد (رضایی باغ‌بیدی، 125).
زبانی را که اقوام ایرانی پس از جدایی از هم‌نژادان خویش به کار می‌بردند، می‌توان ایرانی آغازین، ایرانی مشترک یا ایرانی باستان نامید. این زبان در واقع مادر همۀ زبانهایی است که با عنوان زبانهای ایرانی می‌شناسیم. زبانهای ایرانی نیز از 3 دورۀ باستان، میانه و نو گذر کرده‌اند.
زبانهای ایرانی باستان اصطلاحاً به زبانهایی گفته می‌شود که از هنگام جدایی اقوام ایرانی از هم‌نژادان آریایی‌شان در اواخر هزارۀ 2 ق‌م تا اندکی پس از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی در 330ق‌م در میان اقوام ایرانی در پهنۀ وسیعی از مرزهای شمالی چین در شرق (در میان قبایل سکایی) تا سواحل شمالی دریای سیاه و دریای آزف در غرب (در میان قبایل اسکیتی)، و از شمال غربی فلات ایران (در میان قبایل مادی) تا سواحل خلیج فارس (در میان قبایل پارسی) رواج داشت. از میان زبانهای ایرانی باستان فقط آثار مکتوب دو زبان بر جای مانده، است: فارسی باستان و اوستایی (با دو گرایش گاهانی و متأخر). برخی دیگر از زبانهای این دوره که آثار غیرمستقیمی از آنها بر جای مانده، یا بر اساس موازین زبان‌شناختی تاریخی می‌توان به وجودشان اطمینان داشت، اینها ست: آراخوسیایی(رُخَجی) باستان (نک‌ : اشمیت، 91-92). بلخی باستان (نک‌ : استرابن، XV/ 2, 8)، پارتی باستان (نک‌ : گیلن، 8)، خوارزمی باستان (نک‌ : هومباخ، 330-331)، سغدی باستان (نک‌ : گرشویچ، 75-82)، سَکایی باستان (نک‌ : آبایف، 276-311)، شیرازی باستان (نک‌ : رضایی باغ‌بیدی، 34-36؛ مرگنستیرنه، 130)، کرمانی باستان (نک‌ : استرابن، XV/ 2, 14)، مادی (نک‌ : همو، XV/ 2, 8) نامید.
از سوی دیگر، پیش از سکاها قوم دیگری به نام کیمِریها در حدود سال 000‘1ق‌م در قفقاز و دشتهای شمالی آن زندگی می‌کردند. آنان در سدۀ 8 ق‌م به مناطق غربی‌تر مهاجرت کردند و حتى به جنوب مجارستان کنونی رسیدند. خاستگاهِ نخستینِ کیمریها احتمالاً بخشی از دشتهای قزاقستان امروزی بوده است و بدون شک طبقات حاکم آنان به زبانی ایرانی سخن می‌گفتند (هارماتا، «پژوهشهایی...»، 8).
زبانهای ایرانی میانه از هنگام فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی (330 ق‌م) تا چند سده پس از انقراض ساسانیان (31ق/ 651م) رواج داشتند. این زبانها را که آثار مکتوبی از آنها برجای مانده است، به دو شاخۀ غربی و شرقی تقسیم می‌کنند. زبانهای ایرانی میانۀ غربی عبارت‌اند از: پارتی (پهلوانی یا پهلوی اشکانی) و فارسی میانه (پهلوی یا پهلوی ساسانی). از زبانهای ایرانی میانۀ شرقی، که حتى تا سدۀ 7ق/ 13م در شرق ایران تا ترکستان چین، و به سبب مهاجرتهای برخی از قبایل ایرانی، در شمال غرب ایران تا دریای سیاه رواج داشت، بلخی، خوارزمی، سغدی و سکایی را می‌توان نام برد. افزون بر زبانهای یادشده، شواهدی نیز در دست است که از رواج دیگر زبانهای ایرانی میانۀ شرقی حکایت می‌کند؛ از قبیل زبان برخی از کتیبه‌های عصر آشوکا (سدۀ 3 ق‌م) به خط آرامی که در بخشهایی از افغانستان و پاکستان یافت شده‌اند و زبانهای بخارایی، سَرمَتی و گَنجَکی (سیمز ـ ویلیامز، «ایرانی میانه...»، 165-166).
زبانهای ایرانی نو زبانهایی هستند که پس از فتح ایران به دست مسلمانان به تدریج در مناطق مختلف پدیدار شدند و باآنکه برخی از آنها هم‌زمان با برخی از زبانهای ایرانی میانه رایج بودند، از لحاظ ساختاری تحولهایی در آنها مشاهده می‌شود که آنها را از زبانهای ایرانی میانه متمایز می‌سازد. مورخان و جغرافیانویسان دورۀ اسلامی، همچون اصطخری در المسالک و الممالک، مقدسی در احسن التقاسیم و حمدالله مستوفی در نزهة القلوب، نام و گاه نمونه‌هایی از واژه‌ها یا جملـه‌های برخی از زبانها و گویشهای ایرانی نـو را ــ کـه پیش از سدۀ 10ق/ 16م در منـاطق مختلف ایـران رواج داشتـه است ــ آورده‌اند (نک‌ : خانلری، 1/ 282-291).
اکنون مرکز زبانهای ایرانی نو، ایران، افغانستان و تاجیکستان است، اما برخی از آنها در جمهوریهای آسیای مرکزی، ترکستان چین، ترکیه، کشورهای حاشیۀ خلیج فارس، سوریه، شبه قارۀ هند، عراق، فلات پامیر و قفقاز نیز رواج دارد. از میان زبانهای ایرانی نو فقط فارسی (با 3 گونۀ اصلی ایرانی، افغانی و تاجیکی) و یغنابی به ترتیب بازمانده‌های مستقیم فارسی‌میانه و سغدی هستند؛ اصل و نسب دیگر زبانهای ایرانی نو دانسته نیست ( ایرانیکا، VII/ 365).
مهم‌ترین و متداول‌ترین زبان ایرانی نوفارسی دری است. دیگر زبـانها و گویشهای ایرانی نو را ــ کـه شمارشان به صدها می‌رسد ــ بـر پـایـۀ قرابتهای ساختــاری و جغـرافیـایی بـه دو گروه غربی و شرقی تقسیم کرده‌اند. زبانها و گویشهای ایرانی نوغربی به چند شاخه تقسیم می‌شود. 1. گویشهای مرکزی ایران؛ 2. گویشهای حاشیۀ دریای خزر؛ 3. گویشهای شمال غرب ایران؛ 4. گویشهای جنوب غرب ایران؛ 5. گویشهای جنوب شرق ایران؛ 6. گویشهای کردی؛ 7. گویشهای زازا و گورانی، که گاه به غلط کردی خوانده می‌شوند؛ و 8. گویشهای بلوچی. زبانها و گویشهای ایرانی نو شرقی نیز اینها ست: 1. آسی، 2. پَشتو، 3. اُرموری و پَراچی، 4. مونجانی و یِدغه، 5. یَغنابی، 6. زبانهای پامیری، شامل: الف ـ اِشکاشمی، زیباکی، سَنگلیچی، ب ـ وَخی، ج ـ وَنجی، د ـ یَزغُلامی، ه‌ ـ بَرتَنگی، رُشُروی، روشانی، شُغنی، و سَریکُلی (دربارۀ زبانهای ایرانی، نک‌ : دبا، ایران، بخش III، زبان و خط ).

مآخذ

افشار سیستانی، ایرج، کولیها، تهران، 1377ش؛
خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1353ش؛
دبا؛
درخشانی، جهانشاه، «آریاییان، مردم کاشی، اَمَرد، پارس و دیگر ایرانیان»، دانشنامۀ کاشان، به کوشش حسین محلوجی، تهران، 1382ش، ج3؛
رضایی باغ‌بیدی، حسن، «شیرازی باستان»، گویش شناسی، تهران، 1381ش؛
س 1، شم‌ 1، نیز:

Abaev, V. I., «Skifo-sarmatskie narečija», Osnovy iranskogo jazykoznanija I, Moscow, 1979;
Babaev, C., «Ways of Indo-Aryan Migrations», Yahoo! Geocities, www. geocities. com/ indoeurop/ aarchive, html, 1998;
Barholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Berlin, 1961;
Burrow, T., The Sanskrit Language, London, 1955;
Carpelan, Ch. and A., Parpola, «Emergence, Contacts and Dispersal of Proto-Indo-European, Proto-Uralic and Proto-Aryan in Archaeological Perspective», Early Contacts between Uralic and Indo-European: Linguistic and Archaeological Considerations, eds. Ch. Carpelan et al. Helsinki, 2001;
Derakhshani, J., «Some Earliest Traces of the Aryan, Evidence from the 4th and 3rd Millennium B. C.», Iran & the Caucasus, 2001, vol. V;
Diakonoff, I. M., «Media», The Cambridge History of Iran, vol. II, ed. I. Gershevitch, Cambridge, 1985;
Dumont, P. E., «Indo-Aryan Names from Mitanni, Nuzi, and Syrian Documents», Journal of the American Oriental Society, Ann Arbor, 1947, vol. LXVII;
Fortson IV, B. W., Indo-European Language and Culture, Massachussetts etc., 2004;
Frye, R. N., The History of Ancient Iran, München, 1984;
Gamkrelidze, T. V. and V. V. Ivanov, Indo-European and the Indo-Europens, ed. W. Winter, Berlin, 1995, vol. I;
Gershevitch, I. «Appendix», in: «The Sogdian Fragments of the British Library», N. Sims-Williams, Indo-Iranian Journal, 1976, vol. XVIII;
Ghilain, A., Eassai sur la langue parthe, Louvain, 1966;
Ghirshman, R., Iran from the Earliest Times to the Islamic Conquest, London, 1954;
Ghosh, B. K., «The Aryan Problem», The History and Culture of the Indian People, The Vedic Age, ed. R. C. Majumdar, Bombay, 1971, vol. I;
Harmatta, J., «The Emergence of the Indo-Iranians: the Indo-Iranian Languages», History of Civlizations of Central Asia, eds. A. H. Dani and V. M. Masson, Paris, 1991, vol. I;
id, Studies in the History and Language of the Sarmatians, Szeged, 1970;
Humbach, H., «About Gōpatšāh, his Country, and the Khwārezmian Hypothesis», Acta Iranica, 1985, vol. XXIV;
Iranica;
Lehmann, W. P., Proto-Indo-European Phonology, Austin, 1955;
Lyovin, A. V., An Introduction to the Languages of the World, New York/ Oxford, 1997;
Mallory, J. P., In Search of the Indo-Europeans, London, 1991;
Masica, C. P., «Indo-Aryan», The Encyclopedia of Language and Linguistics, ed. R. E. Asher, Oxford etc., 1994, vol. III;
id, The Indo-Aryan Languages, Cambridge, 1993;
Mayrhofer, M., Kurzgefaβtes etymologisches Wörterbuch des Altindischen, Heidelberg, 1956;
Meillet, A., Introduction à l’étude comparative des langues indo-européennes, Paris, 1915;
Morgenstierne, G., «Stray Notes on Persian Dialects», Norsk Tidsskrift for Sprogvidenskap, 1960, vol. XIX, Oranskij, I. M., Les langues iraniennes, tr. J. Blau, Paris, 1977;
Rezai Baghbidi, H., «The Zargari Language: An Endangered European Romani in Iran», Romani Studies, 2003, S. V. vol. XIII(2);
Schmitt, R., «Andere altiranische Dialekte», Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989;
Sims-Williams, N., «Eastern Middle Iranian», ibid;
id, «The Iranian Languages», The Indo-European Languages, eds. A. G. Ramat and P Ramat, London, 1998;
Strabo, Geography, tr. H. L. Jones, Cambridge etc., 1961-1966.

حسن رضایی باغ بیدی

اسم الکتاب : دانشنامه ایران المؤلف : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 136
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست