responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران المؤلف : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    الجزء : 3  صفحة : 93

بنجامین، سفرنامه


نویسنده (ها) :
نسیم عظیمی پور
آخرین بروز رسانی :
یکشنبه 8 دی 1398
تاریخچه مقاله

بِنْجامین، سَفَرْنامه، گزارش سفر سمیوئل گرین ویلر بنجامین (13 فوریۀ 1837- 19 ژانویۀ 1914 م / 7 ذیقعدۀ 1252-21 صفر 1332 ق)، نخستین سفیر ایالات متحدۀ آمریکا در ایران، با عنوان ایران و ایرانیان.
بنجامین افزون بر آنکه دیپلمات بود، فعالیتهای زیادی نیز به عنوان روزنامه‌نگار، نقاش و نویسنده انجام داده بود. وی در ژوئن 1883 / شعبان 1300 وارد تهران شد (رضازاده ملک، 15) و در 1885 م / 1302 ق به آمریکا بازگشت (چهرازی، 101). وی پس از بازگشت به آمریکا، از سیاست کناره گرفت و به نوشتن سلسله‌مقالاتی در مطبوعات آمریکا، و همچنین کتابهایی دربارۀ ایران و ایرانیان پرداخت؛ ازجمله: مقالۀ «آداب و رسوم ملی و درباری ایران» در مجلۀ هارپر؛ «تعزیه یا نمایش پرشور ایرانی» در همان مجله؛ «ایران و ایرانیان» در «نشریۀ انجمن جغرافیای آمریکایی»؛ کتاب «سرگذشت ایران» (رضازاده ملک، 27- 28؛ نک‌ : دنبالۀ مقاله).
کتاب ایران و ایرانیان از اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار تاکنون، چند بار ترجمه شده که برخی از آنها چاپ نشده، و به صورت دست‌نویس در کتابخانه‌های ملک و دانشگاه تهران نگهداری می‌شود (نک‌ : رضازاده ملک، 3 / 36؛ دانش‌پژوه، 2 / 936؛ چهرازی، 102). اصل کتاب در 17 فصل و 507 صفحه به علاوۀ 17 صفحه پیشگفتار، فهرست مطالب و فهرست تصاویر در 1887 م / 1304 ق در لندن چاپ شده است. این کتاب را نخست آوانس خان مساعدالسلطنه در 1281 ش / 1350 ق، از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده که 9 فصل آن به دست آمده است. سپس، همین کتاب به کوشش رحیم رضازاده ملک چاپ شده است. ترجمه‌ای از آن نیز از محمدحسین کردبچه موجود است.
فصل اول با عنوان «از بحر اسود تا سر حد ایران» است و در آن، نویسنده به شرح سفر خود از کشورهای مختلف تا ایران و تهران می‌پردازد. وی در توصیف شهر باکو آن را به دو بخش قدیم و جدید تقسیم می‌کند و می‌گوید: «شهر قدیم که شهر ایرانیان بوده، هنوز محل سکنای آنان است. خانه‌ها و بازارها و حمامهای آن طرز معماری مخصوص خودشان را دارد، خانه‌ها را غالباً در یک حیاط گود می‌سازند. حتى در ورودیِ حمامها نشان ملی دولت ایران منقش است و آن عبارت است از شیر خوابیده‌ای که خورشید به صورت انسانی در کمر آن می‌درخشد» (ص 18، ترجمه، 66).
فصل دوم با عنوان «از انزلی تا تهران»، به ماجراهای سفر نویسنده در این مسیر اختصاص دارد. در این فصل، او به چگونگی پخت برنج در ایران، و نیز انواع غذاهایی که با گردو، فندق، پسته یا میوه‌های خشک تهیه می‌شود، می‌پردازد. او همچنین به چگونگی مهمان‌نوازی ایرانیها بر سر سفره اشاره می‌کند و می‌نویسد: «گاهگاهی میزبان به دست خود، لقمۀ خوبی انتخاب کرده، در ظرف مهمانهای خود می‌گذاشت. چه، این عادت در ایرانیها هست و یک نوع علامت ملاطفت و مهمان‌نوازی است» (ص 27-28، ترجمه، 78- 79).
در فصل سوم، با عنوان «وضع ظاهری ایران»، بنجامین به جغرافیای طبیعی ایران و استانهای مختلف آن می‌پردازد و ضمن معرفی گونه‌های حیوانی و گیاهی، نواحی بحر خزر را یکی از زیباترین مناطق جهان می‌داند، اما نسبت به پلنگها، ببرها، مارها و پشه‌های آنجا هشدار می‌دهد و می‌نویسد: « ... عفونت رطوبتی مهلک، مانند غول بیابان، در دشتهای برنج در گردش است و کمتر شخصی در این ممالک به هم می‌رسد که مزاجش به‌واسطۀ تب دائمی علیل و رنجور نباشد ... » (ص 46، ترجمه، 101).
او همچنین می‌نویسد: «چیز دیگری که در ایران جاذب دقت مسافر است، تلهای مصنوعی است و در تمام مملکت فاصله به فاصله واقع است. خود ایرانیان دربارۀ آن تلها چیزی نمی‌دانند؛ فقط، اباً عَن جَدّ، گفته شده است که این تلها از عهد جمشید باقی مانده است. ولی این عبارت را در ایران برای هر چیزی که قدمت زیاد داشته باشد، مانند مَثَل بیان می‌کنند و معنی آن این است که اطلاع تاریخی در این باب به دست نیست. برخی نیز می‌گویند که در صورت تاخت‌وتاز دشمن در بالای این تلها آتش می‌افروختند و بدین وسیله به یکدیگر اطلاع می‌دادند و کار تلگراف از این تلها ساخته می‌شد» (ص 51، ترجمه، 105-106).
عنوان فصل چهارم «شهر تهران» است. در آغاز این فصل، به معماری خانه‌های ایرانی و تزیینات در و پنجره و نحوۀ ساخت بامها و پس از آن، رسم داشتن بیرونی و اندرونی و چگونگی آب‌رسانی شهر پرداخته می‌شود. بنجامین در توصیف محلات تهران، می‌نویسد: «در محلۀ قدیم که تقریباً 100 هزار نفر در آن ساکن‌اند، کوچه‌ها کلیتاً تنگ و کج و معوج است؛ ولی گاهگاهی میدانی در آن کوچه‌ها واقع است و در مرکز میدان حوضی دیده می‌شود، و بازارهای پوشیدۀ تهران که بهترین بازارهای ایران محسوب می‌شود، در این محله واقع است. وقتی شخص پیاده و سواره یا با کالسکه از میان کوچه‌ها و بازارها عبور می‌کند، می‌بینید که خیلی لازم است نوکر همراه خود داشته باشد که آنها راه را باز کنند، و الا مشکل می‌شود از میان جمعیت حمالها و گداها و میوه‌فروشها، و خر، اسب و شتر عبور کرد ... و سکوی مخصوصی برای عبورومرور پیاده‌ها برقرار ننموده‌اند ... » (ص 71-72، ترجمه، 12).
مطالب متنوعی دربارۀ فرهنگ عمومی مردم در این فصل بیان شده است؛ برای مثال، معامله با دلالها و تکیه‌کلامهای ایشان، ازجمله اینکه وقتی می‌خواهند صدق قول خود را مدلل کنند، به ریش خود قسم می‌خورند و اینکه آنها خیلی مؤدب و باحوصله‌اند و هیچ‌گاه از طریق ادب و خوش‌رفتاری خارج نمی‌شوند (ص 84، ترجمه، 137). بنجامین در بخشی از این فصل می‌کوشد برخی از ویژگیهای اخلاقی و نیز فرهنگی ایرانیان را که از نزدیک شاهد آنها بوده است، با آنچه گزنفن، مورخ معروف یونانی، گفته است، مقایسه کند (ص 88-89، ترجمه، 14).
او در ادامۀ سخن به مشاغلی چون نجاری، دلاکی، نانوایی و تعلیم و تربیت کودکان در مکتب‌خانه اشاره می‌کند و می‌گوید: دلاک نه‌تنها صورت می‌تراشید و زلف می‌زد، بلکه به وقت لزوم، دندان نیز می‌کشید، زالو می‌انداخت و فصد می‌کرد. نویسنده فصدکردن را خیلی شایع توصیف می‌کند و می‌گوید حتى مردمان سالم نیز برای جلوگیری از مرض، هر ماه یا دو بار در ماه فصد می‌کنند (ص 94-95، ترجمه، 144). وی در ادامه می‌نویسد که ایرانیان ناهاری مختصر می‌خورند و پس از صرف چای و قلیان، چند ساعتی می‌خوابند (ص 96، ترجمه، 145).
آن‌گاه دربارۀ انواع تفریحات مردم از قبیل شاهنامه‌خوانی و خواندن اشعار سعدی و حافظ در قهوه‌خانه‌ها، و میمون‌گردانی، شیر رقصانی، و کشتی‌گیری در خیابان مطالبی را نقل می‌کند (ص 100، ترجمه، 149). وی مراسم دیدوبازدید ایرانیان را با وصف جزئیات شرح می‌دهد و بر رسم تعارف که آن را عادت و طبیعت ثانوی ایشان می‌داند، تأکید بیشتری می‌کند (ص 101، ترجمه، 150) و دربارۀ پذیرایی ایرانیها و مراسم آن، شأن و مقام مهمانان، هم‌طراز بودن یا نبودن آنها از لحاظ موقعیت اجتماعی، ترتیب نشستن در مجلس و نوبت پذیرایی، انواع نوشیدنی، و دیگر وسایل پذیرایی به تفصیل سخن می‌گوید (ص 103-104، ترجمه، 151-152). پس از آن، شرحی دربارۀ زنان ایرانی و به‌ویژه پوشش آنها ازجمله چادر و روبنده آورده است (ص 106، ترجمه، 156-157).
بنجامین در فصل پنجم با عنوان «ییلاقات شمیران»، محیط طبیعی و باغها، به‌ویژه عمارتهای منطقۀ شمیرانات را توصیف می‌کند. اجزاء این عمارتها، ازجمله حوض درون حیاط، او را سخت به وجد می‌آورد؛ چنان‌که در جای جای مطالب این فصل، به تحسین ذوق و هنر ایرانی می‌پردازد (ص 126، ترجمه، 178).
فصل ششم «امم و طوایف مختلفۀ ایران» نام دارد و سرشار از اطلاعات نویسنده دربارۀ برخی از اقوام ایرانی است که وی آنان را ملاقات کرده است (ص 130، ترجمه، 183). او در این فصل، به بیان احوال زردشتیها، کردها، اهالی تبریز، عربها، کرمانیها، بلوچها و خراسانیها، و نیز ویژگیهای فیزیکی، فرهنگی و اخلاقی آنها می‌پردازد؛ همچنین دربارۀ طوایف و عشایری همچون شاهسونها، لرها، بختیاریها و حتى افغانها و شیوۀ معیشت و نیز تعلقات مذهبی آنها به تفصیل سخن می‌راند. ازجمله دربارۀ بختیاریها می‌نویسد: « ... برخلاف رسم اسلام، اطفال خود را به اسامی پیغمبر (ص) و اخلاف او موسوم نمی‌نمایند، بلکه به اسم وحوشی از قبیل گرگ و شیر و پلنگ می‌نامند و لفظی هم برای تصریح بر آن می‌افزایند. هم خیلی رشیدند و هم خیلی نادرست و زیرک» (ص 140-141، ترجمه، 196).
در فصل هفتم با نام «شرایط خدمت در ایران»، به شکلی جذاب روابط میان کارگر و کارفرما، تقلبها، رفتارها، انتظارها و مناقشات و مجادلات بین آنها، همراه با داستانها و وقایعی که برای خود نویسنده پیش آمده، روایت می‌شود. او در همین بخش، به بعضی عادات و انعام‌دهی یا انعام‌گیری، و رشوه‌دهی و رشوه‌گیری هم اشاره می‌کند و در ادامه ویژگیهای جسمانی، اخلاقی و فرهنگی دهقانان را شرح می‌دهد و ازجمله به علاقۀ آنها به اشعار حافظ و فردوسی می‌پردازد (ص 173، ترجمه، 226).
نویسنده ضمن فصل هشتم با نام «ناصرالدین شاه و خانوادۀ او»، به طایفۀ قاجار، شخص ناصرالدین شاه و اطرافیانش می‌پردازد و مراسم نوروز در میان مردم و نیز درباریان را تشریح می‌نماید و به مراسم آتش‌افروختن در شب نوروز و پریدن از روی آن توسط عموم اشاره می‌کند (ص 198، ترجمه، 254). دربارۀ مراسم سفر، در جایی می‌نویسد: «در ایران هرکس بیشتر به زیارت برود، شهرت تدین و تقدس به هم می‌رساند و فی‌الحقیقه این قسم تحصیل شهرت تدین سهل‌تر است از اینکه شخص از روی درستی و راستی زندگی کند و بدان واسطه تحصیل نام نماید» (ص 208، ترجمه، 262).
نویسنده در فصل نهم، به موضوعات مرتبط با مسائل فرهنگ مردم اشاره‌ای نمی‌کند و این فصل به «شرح حال بعضی از امنای دولت ایران» اختصاص یافته است.
در بخشی از فصل دهم، به طبابت در ایران می‌پردازد؛ ازجمله اینکه طبابت در ایران نیاز به هیچ‌گونه اجازه‌ای ندارد. مردم نیز نسبت به درمان این طبیبان، حتى اگر منجر به مرگ بیمار شود، اعتراضی ندارند و معتقدند که «قسمت این طور بود!» (ص 245-246، ترجمه، 297- 298).
«نظر اجمالی بر صنایع ایران» عنوان فصل یازدهم کتاب است. معماری ایرانی و ظرایف به کار رفته در آن توسط صنعت‌کاران مختلف، به شدت حس تحسین مؤلف را برانگیخته است. گچ‌بری، آجرکاری، نقاشی، خطاطی، تذهیب، قلم‌زنی، طلاکوبی، برنج‌کاری، ساخت اشیاء چوبی و مسی و شیشه‌ای، میناسازی، منبت‌کاری، خاتم‌سازی، گل‌دوزی و قالی‌بافی ازجمله هنرهایی است که بسیار ستوده شده، و توصیف هر یک از این هنرها و صنعتها باعث شده است که این فصل، مشروح‌ترین فصل کتاب باشد.
فصل دوازدهم «فرقه‌های مذهبی و مکتبی ایران» نام دارد و نویسنده در جایی از این فصل می‌نویسد: «ایرانیها ... ملتی هستند باشعور و پرتصور، تندذهن و پراقدام و قیودی را که آزادی خیال انسان را مقید می‌سازد» تحمل نمی‌کنند و چنانچه قانونی خلاف خیالات باطنی آنها وضع شود، «ظاهراً اطاعت می‌کنند، ولی در باطن به عقیدۀ خود باقی می‌مانند» (ص 345-346، ترجمه، 404).
«شیعه‌ها و تعزیه» عنوان فصل سیزدهم است. بنجامین در این فصل به تفصیل به تاریخ اسلام و تشیع می‌پردازد و برخی از مناسک ماه محرم و ذیحجه را شرح می‌دهد که ازجمله می‌توان به گزارش مشروح وی از نحر شتر در عید قربان اشاره کرد (ص 378، ترجمه، 435).
همچنین او ضمن توصیف جامعی از مراسم تعزیه، می‌نویسد: «من تعزیه‌های 3 روز آخری را ندیدم، اگرچه گاهی عیسویها را به تماشای تعزیه اجازه می‌دهند، اما در 3 روز آخری به تکیۀ دولت دعوت نمی‌کنند. وقایع آن 3 روز به قدری مقدس است که شایسته نیست چشم اهل خارج مذهب آن را ببیند، خصوصاً در روز آخر برای عیسویان چندان مناسبت ندارد که در تکیه دیده شوند، زیرا در آن روز، تعزیۀ قتل امام حسین (ع) را درمی‌آورند، حالت انقلاب مردم به اعلا درجۀ تصور می‌رسد، و اگر در آن وقت شخص مسلمان متعصبی چشمش به اهل خارجه بیفتد، می‌داند که عاقبت کار چه خواهد شد!» (ص 404-405، ترجمه، 462-463).
در فصل چهاردهم با عنوان «مکنت و محصولات و تجارت ایران»، نویسنده گندم و برنج را که از نظر وی، به ترتیب معمول‌ترین خوراک ایرانیان است، شرح می‌دهد (ص 411، ترجمه، 469) و در ادامه، محصولاتی مانند ابریشم، توتون، افیون و نیز اقلام تجارتی مهم مانند قالی را برمی‌شمرد (ص 411، ترجمه، 469).
فصل پانزدهم با عنوان «شرع و عرف یعنی قوانین ایران» مشخص می‌شود و نویسنده پس از تعریف هر یک از این دو مقوله، چگونگی جاری شدن احکام شرعی و عرفی، و نیز قواعد حاکم میان قضات و شاکیان و محکومان را توضیح می‌دهد؛ همچنین در مبحث ازدواج به باورهای مردمی در این باره اشاره می‌کند، ازجمله آنکه: شخصی که قصد ازدواج دارد، باید زنی را بجوید که حاصل یک ازدواج مشروع باشد و نیز دوشیزه و پاک‌دامن باشد. «و تا قمر در عقرب است مزاوجت نباید صورت بگیرد و همچنین در وقت خسوف ماه، در روز کسوف آفتاب، وقت ظهر، وقت آخر حمره، 3 روز آخری ماه که محاق نامیده می‌شود و در آن وقت ماه پایین‌تر از افق است، مابین طلوع فجر و آفتاب، وقت شب اول هر ماه به استثنای ماه رمضان، شب وسط ماه، در سفر، وقت طوفان و یا در وقت زلزله نباید عقد کند» (ص 448، ترجمه، 508).
بنجامین در فصل شانزدهم با عنوان «بعضی امکنۀ بعیدۀ ایران»، همچنان که از نامش پیدا ست، ضمن گزارش خاطرات جالب خود از گوشه‌وکنار ایران، مطالبی خواندنی در لابه‌لای گفته‌هایش دربارۀ باورهای ایرانیان به دست می‌دهد؛ مثلاً اینکه به عقیدۀ ایرانیان، نمی‌توان گاو را دوشید اگر گوساله‌اش در کنارش نباشد و یا برای مرد شوم است که شیر گاو را بدوشد (ص 459، ترجمه، 521).
فصل هفدهم، آخرین فصل کتاب، با عنوان «وضع پلتیکی ایران» تدوین شده، و نویسنده در آن، به روابط دولت وقت با دیگر ممالک فرنگ، به‌ویژه روس و انگلیس و ممالک متحدۀ آمریکا و نیز دولتهای عثمانی، فرانسه، آلمان و مسائل تجاری و اقتصادی فی‌مابین پرداخته است (ص 474-495، ترجمه، 537-560).

مآخذ

بنجامین، سمیوئل گرین ویلر، ایران و ایرانیان، به کوشش رحیم رضازاده ملک، تهران، 1362 ش؛ چهرازی، منصور، «سفرنامۀ بنجامین و تاریخچۀ روابط ایران و آمریکا»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، تهران، 1382-1383 ش، شم‌ 77 و 78؛ دانش‌پژوه، منوچهر، «سفرنامۀ بنجامین، نخستین سفیر ایالات متحدۀ آمریکا در ایران»، سفرنامه ... تا پخته شود خامی، به کوشش همو، تهران، 1380 ش؛ رضازاده ملک، رحیم، مقدمه بر ایران و ایرانیان (نک‌ : هم‌ ، بنجامین)؛ نیز:

Benjamin, S. G. W., Persia and the Persians, London, 1887.

پیمان متین

اسم الکتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران المؤلف : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    الجزء : 3  صفحة : 93
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست