responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران المؤلف : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    الجزء : 2  صفحة : 447

حنابندان

نویسنده (ها) : مریم سامعی

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 2 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

حَنابَنْدان، رسم شادمانۀ حنا‌بستن و حنا‌مالیدن به دست و پای عروس و داماد. حنابندان پیش از عروسی، به‌منزلۀ تقسیم شادی و خوش‌دلی با خانوادۀ عروس و داماد است، و حنابستن را نشان سرور برای عروس و داماد و خانوادۀ آنها می‌دانند (اسدیان، ۹۴). پیتر‌و دلا واله ــ از سفرنامه‌نویسان دورۀ شاه عباس صفوی ــ که خود شاهد حنابندان زنان در ایام شادی بوده است، حنابستن در مشرق‌زمین را نشان زیبایی و خوشحالی و سرور می‌داند (I / 593-594).

در فرهنگ آنندراج، اصطلاح حنابستن در محاوره به زنان، و حنا‌مالیدن به مردان نسبت داده شده است (ذیل حنادادن). همچنین در این فرهنگ و فرهنگ نفیسی ذیل حنابندان چنین آمده است: جشنی که در کدخداییها هنگام حنا‌بستن عروس کنند.

 

خوانچۀ حنا

در تهران دورۀ ناصری، اولین مرحلۀ مراسم حنابندان، بردن خوانچه و اسباب حنا از خانۀ داماد به خانۀ عروس بود؛ خانوادۀ داماد در ۷ یا ۴۰ جام برنجی یا نقره‌ای حنا را خیس می‌کردند و روی هرکدام یک سکۀ زرد یا نقره‌ای‌رنگ می‌گذاشتند. دورتادور جامها را شمع روشن می‌کردند و با خوانچه‌های شیرینی و میوه به حمام می‌فرستادند (مونس‌الدوله، ۴۵). امروزه، در کلور امامرود خلخال، اقلامی را که بهره ــ مقدار زیادی گندم، مقداری هیزم، یک قوچ پروار ــ می‌نامند، از خانۀ داماد همراه یک سینی کرۀ تازه که با سیب، سنجد و شکلات تزیین شده است، با ساز و آواز به خانۀ عروس می‌فرستند (ایرانی، ۱۰۵). گیلانیها وسایل برگزاری مراسم حنابندان را خورده‌بار می‌نامند (پاینده، ۷۴، حاشیه).

در سروستان، روز حنابندان، از خانۀ داماد مقداری حنا، یک بالش، یک بشقاب نقل، ۴ دستمال بزرگ و یک سربند سرخ‌رنگ ــ معروف به حنابند ــ به خانۀ عروس می‌فرستند (همایونی، فرهنگ ... ، ۵۰۰). در شوشتر، چند روز پیش از حنابندان، مراسمی به نام کِتول‌وَنون برگزار می‌شود؛ به این ترتیب که حنا را از خانۀ داماد به خانۀ عروس می‌برند و سرانگشتان او را حنا می‌گذارند. همچنین، لباسهایی را که داماد برای مراسم حنابندان عروس خریده است، در پارچه‌ای سبز پیچیده، و برای عروس می‌فرستند (یزدان‌پرست، ۳۵۰).

در دوان فارس، در شب دوم از شبهای جشن عروسی، خانوادۀ داماد مجمعه‌ای حاوی ظرف حنای خیس‌کرده و دستمالهای سه‌گوش گل‌دوزی‌شده به نام دس‌و‌پا‌وندون (= دست‌وپابندان) را همراه با ترانه‌خوانی به خانۀ عروس می‌برند (لهسایی‌زاده، ۱۴۱). در کوچان (آستانۀ اشرفیۀ گیلان)، جشن حنابندان را به‌مثابۀ مراسم خداحافظی عروس می‌دانند، زیرا آخرین شبی است که او، قبل از عروسی، در خانۀ پدرش است. برای برگزاری این جشن، از خانۀ داماد ۷ طبق حنا، شمع و شیرینی به خانۀ عروس می‌آورند. طبق اول را خواهر بزرگ داماد حمل می‌کند و در همان حال، وارد مجلس جشن می‌شود (فقیه، ۱ / ۱۱۶).

در میان بختیاریهای چهارلنگ، رسم بر این است که خانوادۀ داماد در شب حنابندان، سینی‌ای محتوی حنا، چراغی روشن و مقداری نبات به خانۀ عروس می‌برند و از والدین وی برای گذاشتن حنا بر دست عروس، اجازه می‌گیرند (سرلک، ۳۷). در تایباد و باخرز خراسان، طبقهای حنابندان را که تبنگ می‌نامند، از خانۀ داماد با ساز و آواز به خانۀ عروس می‌برند (مشایخی، ۱۷۶).

مراسم حنابندان در شهرهای مختلف ایران به‌طور معمول، البته با پاره‌ای تفاوتها، هم برای عروس و هم برای داماد، برگزار می‌شود و با باورهایی نیز همراه است:

 

حنابندان عروس

به روایت مونس‌الدوله، در تهران عصر ناصری، پس از فراهم‌شدن جهیزیۀ عروس، موقع حنابندان فرا‌می‌رسید. عروس با ۷ دختر هم‌سن‌و‌سالش و زنی که در بستن حنا ماهر بود، به حمام می‌رفت. ابتدا سر عروس و سپس سرانگشتان او را حنا می‌بستند. برای حنابستن سرانگشتان، ۲۰ پارچۀ سه‌گوش سرخ و یک کلاف نخ ابریشمی قرمزرنگ، از پیش آماده می‌کردند؛ پس از حنابستن هر انگشت، یکی از پارچه‌ها را دور آن می‌پیچیدند و با نخ ابریشمی محکم می‌بستند. سپس عروس را روی لحافی می‌خواباندند و کف پاهایش را حنای «نگار» می‌گذاشتند. نقشهای کف پای عروس، گاه گل‌و‌بوته و یا تصاویر گنجشک و پروانه بود، و گاه نیز اشعاری با حنا می‌نوشتند، مثلِ «رنگ حنا ست بر کف پای مبارکت / یا خون عاشق است که پامال کرده‌ای؟» (ص ۴۵-۴۶). معمولاً برای حنا‌بستن بر پاها، در حمام از پایه‌ای چوبی یا سنگی استفاده می‌کردند. مچ پاها را بر روی جا‌پای این پایه‌ها قرار می‌دادند و کف و روی پاها را حنا می‌بستند. آلمانی تصویری از این پایه را که از جنس مرمر و مربوط به سدۀ ۱۲ ق / ۱۸ م است، ارائه داده است (III / 95-96).

در سیستان، در غروب شب «اِنا‌بَندُنی»، عروس را برای سرشویی به حمام می‌برند و او را برای مراسم حنابندان آماده می‌کنند. خانوادۀ داماد به قصد حنابندان عروس، همراه با خوانچه‌های شیرینی و حنا راهی خانۀ عروس می‌شوند. همین‌که پشت در خانه می‌رسند، جوانان خانوادۀ عروس در را می‌بندند و اجازۀ ورود به آنها نمی‌دهند؛ خانوادۀ داماد با خواندن ترانه‌، هدایایی را که برای عروس آورده‌اند، نام می‌برند و دست‌آخر، نام قرآن را جزو هدایا به زبان می‌آورند؛ سپس خانوادۀ عروس در را باز‌می‌کند و مراسم حنابندان آغاز می‌شود. فردی دست و پای عروس و داماد را حنا می‌بندد و حضار در حین حنابندان، اشعار و ترانه‌هایی می‌خوانند و هر‌یک از مدعوین برای کمک به عروس و داماد، مبلغی پول در بساط حنابندان می‌اندازد (محمدی خمک، بش‌ ).

در خراسان، مراسم حنابندان در حمام برگزار می‌شود. دلاک نباتی لای انگشتان پای عروس می‌گذارد و شروع به گذاشتن حنا روی آنها می‌کند. البتـه، عروس تا هدیه‌ای از مادرشوهر نگیـرد،

اجازۀ این کار را نمی‌دهد (شکورزاده، ۱۸۴). گیلکها غروب روز عقد، مراسم «حنابندئون» برگزار می‌کنند. عروس دست راستش را روی سرش می‌گذارد، به‌صورتی‌که کف دستش رو به بالا باشد. سپس زنی سفیدبخت مقداری حنا کف دست او می‌گذارد و جشن تا نیمه‌شب ادامه می‌یابد (پاینده، ۶۰-۶۱).

در کلور، پس از رسیدن بهره از طرف داماد، عروس چند اسب تزیین‌شده را به دنبال دوستان خود می‌فرستد. پس از جمع‌شدن این دوستان، حنای خیس‌شده را که از خانۀ داماد آمده، با نوای عاشیقان و نوازندگان به میان جمع می‌آورند. پدر عروس دستمالی قرمز‌رنگ به نام «دوآغ» بر سر دختر خود می‌اندازد و او را تا میان میهمانان همراهی می‌کند. سپس دو دوشیزه که پدر و مادرشان در قید حیات باشند، دست و پای عروس را حنا می‌بندند (ایرانی، ۱۰۵).

در داریون فارس، بستگان داماد با ساز و نقاره برای بستن حنای عروس به خانۀ او می‌روند. عروس را روی یک رختخواب می‌نشانند و حنای تزیین‌شده با نارنج، انار یا پیاز را در بادیه یا سینی می‌آورند. زنی خوشبخت از بستگان داماد، برگ سبزی کف دست عروس می‌گذارد و سر، دست و پای او را حنا می‌بندد. سپس، با پارچه‌هایی به نام دست‌بندک، پابندک و سربندک، دست، پا و سر عروس را می‌بندد و زنان هم‌زمان واسینکهایی (واسونک) می‌خوانند (بذرافکن، ۱۲۹). در سروستان نیز پس از بستن حنا به دست و پای عروس، چند برگ سبز نارنج روی حناها می‌گذارند و با دستمال و سربند آن را می‌بندند و زنان واسونک می‌خوانند (همایونی، فرهنگ، ۵۰۰-۵۰۱).

در ابیانه، از طرف خانوادۀ داماد، چند زن سال‌خورده که آنها را «کی‌نوغ» می‌نامند، همراه زنی دیگر حنا را که در چادرشو (چادرشب) گذاشته، با خود به خانۀ عروس می‌برند. خانوادۀ عروس از میهمانان با کاشکاوا (نوعی آش محلی که زن حمامی آن را می‌پزد) پذیرایی می‌کند. کی‌نوغها از خانوادۀ عروس اجازه می‌گیرند تا عروس را برای حنابندان به حمام ببرند. البته خود آنها به حمام نمی‌روند، زیرا ممکن است گفته شود آنها برای صابون و حنا به حمام رفته‌اند. دلاک سر، دست و پای عروس را حنا می‌بندد و زنی شوهردار بر سر عروس آب می‌ریزد، با این باور که عروس در آینده بیوه نشود (نظری، ۳۹۸، ۵۵۷).

در جنت‌رودبار مازندران، عروس در اتاقی که با چادرشب پوشیده شده، منتظر می‌ماند تا داماد و ساقدوش اجازۀ خروج او را از پدر و مادرش بگیرند. سپس مراسم حنابندان با روشن‌کردن ۴۰ شمع آغاز می‌شود و تا سوختن شمعها ادامه می‌یابد (پناهی، ۱۳۶). هزینۀ جشن حنابندان بروجردیها بر عهدۀ پدر عروس است. عروس از حناگذاشتن خودداری می‌کند تا یکی از اقوامش مبلغی به او بدهد. این مراسم در بروجرد «سرطاسونه» نامیده می‌شود (کرزبر، ۳۰۷).

در ارسنجان، مراسم حنابندان را شب چهارشنبه در خانۀ عروس برگزار می‌کنند؛ قطعه‌ای طلا با عنوان «روشنایی کف دست»، در کف دست راست عروس می‌گذارند و روی آن حنا می‌بندند. میهمانان نیز مقداری از حنا را برمیدارند و مابقی را مادر عروس در کاسه‌های چینی برای اقوام می‌فرستد. صبح روز بعد، عروس را به حمام می‌برند و در همان‌جا سر و دست و پای او را حنا می‌بندند (رحیمی، ۱ / ۶۰۷). بعد از حمام، عروس و همراهانش را به خانۀ داماد می‌برند و پس از صرف ناهار، عروس را به خانۀ خود بازمی‌گردانند. مادر داماد هم مجمعه‌ای از حنای خمیر‌شده و برخی لوازم دیگر را تزیین می‌کند و همراه با قند و حنای خشک بر سر کاسبها می‌گذارد و آنها را همراه با ساز و آواز به خانۀ عروس می‌فرستد. مادر عروس هم به کاسبها چارقد و لوازم دیگر هدیه می‌دهد (همو، ۱ / ۶۰۷- ۶۰۸). حنابندان در کوهمره و نودان فارس، در خانۀ عروس و داماد جداگانه برگزار می‌شود. هدیه‌ای که همراه حنا برای عروس می‌فرستند، قطعه‌طلایی است که «تی‌حنایی» نام دارد (جوکار، ۲۲۱).

در جزیرۀ قشم، خانوادۀ عروس ۳ شبانه‌روز جشن می‌گیرند و در یکی از این ۳ شب، مراسم حنابندان را برگزار می‌کنند. آنها با حنا، با خطهای زیبا و منظمی بر روی دست و پای عروس نقش‌و‌نگار می‌گذارند (نوربخش، ۴۳۳). شاهسونها در آخرین روز جشن عروسی، جهیزیه را به خانۀ عروس می‌برند و در آنجا دست و پای عروس را حنا می‌بندند که به «حنایاخدی» (= حنا‌مالی) موسوم است (بیگدلی، ۳۱۳). لرها مراسم «حِناوَنو» (= حنابندان) را شب قبل از عقد برگزار می‌کنند. در این شب، عروس و تعدادی از دختران و زنان جوان به دست و پای خود حنا می‌بندند (شادابی، ۹۱). در منطقۀ مغان، شب پیش از عروسی در خانۀ عروس، جشنی به نام «حناگِجَه‌سی» (شب حنا) برگزار می‌شود؛ میهمانان موقع آمدن، هدایایی به خانۀ عروس می‌آورند و مراسم پس از صرف شام آغاز می‌شود (قاسمی، ۱ / ۱۲۷).

 

حنابندان داماد

در تهران، داماد نیز صبح روز عروسی با ساقدوشهایش به حمام می‌رود. دلاک پس از شستن داماد، دستهای او را تا آرنج و پاهایش را تا نزدیک زانو حنا می‌بندد. اگر ریش داماد جوگندمی شده باشد، ریشش را نیز حنا می‌گذارند (کتیرایی، ۱۷۶).

در سروستان فارس، سلمانی ابتدا دست داماد را در دست خود می‌گیرد و کف آن را رو به بالا نگه می‌دارد تا همه در دادن کف‌دسی (کف‌دستی) به داماد شرکت کنند. ابتدا مادرزن انگشتر خود را به‌عنوان شیئی قیمتی کف دست او می‌گذارد (که البته بعد به او پس می‌دهند) و با این کار از حضار دعوت می‌کند به اندازۀ توانشان سکه یا اسکناسی کف دست داماد بگذارند. کف‌دسی جمع‌شده، شیرینی حنابند است. او ابتدا سر داماد، بعد پاها و در آخر دستهای داماد را حنا می‌بندد (همایونی، فرهنگ، ۵۰۱).

در مجن سمنان، پس از حنابندان عروس، به خانۀ داماد می‌روند و غُنچیها / قُرچیها (ساقدوشها) دست داماد را حنا می‌بندند (نصیری، ۱۱۲). در داریون فارس نیز معمولاً حنای داماد را شب، و بعد از شام می‌مالند؛ همه به خانۀ داماد می‌روند و مشابه همان مراسم حنابندان عروس، در خانۀ داماد نیز اجرا می‌شود. بعد از حنابستن داماد، دیگران نیز دست خود را حنا می‌بندند تا دیگ حنا خالی شود (بذرافکن، ۱۳۰-۱۳۱).

روز حنابندان داماد در خیاو آذربایجان، ظرف حنا را وسط اتاق می‌گذارند و جوانها در دایرۀ دلاک پول می‌ریزند. پسربچه‌ای از اقوام داماد، در‌حالی‌که صدای گربه درمی‌آورد، مقداری حنا از درون ظرف برمی‌دارد و انگشتان داماد و همراهانش را حنا می‌مالد؛ این بچه را گربه می‌نامند (ساعدی، ۱۴۴).

زمان حنابندان داماد در گیل و دیلم، عصر روز بعد از بردن عروس به خانۀ داماد است. داماد را به حمام می‌برند و حنا می‌بندند و میهمانان در سینی داماد پولی می‌گذارند (پاینده، ۷۴-۷۵). در اِلاشت هم ساقدوش داماد (داماد‌پِر) در وسط اتاق می‌نشیند و سر، کف دست و ناخنهای داماد را حنا می‌بندد. این حنا از قبل به دست زنی سفیدبخت آماده می‌شود و در مجمعه‌ای قرار می‌گیرد. پس از داماد، همۀ دوستان و زنان منسوب به داماد وارد می‌شوند و به رقص و آواز‌خوانی می‌پردازند. سپس داماد به خانۀ عروس می‌رود و تا صبح پیش عروس می‌ماند (پورکریم، ۱۱۱-۱۱۲).

در حنابندان داماد در منطقۀ بیجار، بعد از شام، داماد را وسط اتاق می‌نشانند و شال قرمزی به گردن او می‌اندازند؛ دست چپ او را تا نزدیک شقیقه بالا می‌برند و مقداری سکه کف دست او می‌گذارند؛ سپس، مقداری حنا روی سکه‌ها می‌مالند (هاشم‌نیا، ۲۲۳-۲۲۴).

در ابیانه، حنابندان داماد در روز عروسی برگزار می‌شود. جوانان داماد را به حمام می‌برند؛ حنا، صابون و لباسهای داماد را بر روی وسیله‌ای به نام «خون» می‌گذارند؛ حمامی نیز آن را بر سر می‌گذارد و به حمام می‌برد (نظری، ۵۵۸). در طول مسیر، اهالی بر روی خون نقل و پول می‌ریزند که پولْ سهم حامل خون است. بعد از حنا‌بستن و شستن داماد، یک نفر از طایفۀ رزاقیها قبای تافتۀ بنفش‌رنگی به تن داماد می‌کند و جشن و سرور ادامه می‌یابد (همو، ۵۵۹). در تنکابن، هنگام بستن حنای داماد، دعایی می‌خوانند؛ سپس حنا را در دست راست داماد می‌گذارند و داماد رو به قبله می‌ایستد و ادامۀ دعا را می‌خواند (خلعتبری، ۱۶۸- ۱۶۹).

 

موسیقی، رقص، بازی و ترانه‌های مراسم حنابندان

در هر شهر و دیاری، مراسم با شادی و بزمی همراه است، و هر منطقه به فراخور فرهنگ خود، آدابی ویژه در این مراسم دارد. در سیستان، خواننده‌ای با دایره در جمع حضور دارد که ترانه‌های ویژۀ این شب را می‌خواند و همه با او همراهی می‌کنند.

یکی از این ترانه‌ها، ترانۀ «اِمشو اِنا می‌بنده» (امشب حنا می‌بندند، یا می‌بندیم) است؛ ترانۀ دیگر «ای آغا میرزابیک» است که خوانندۀ دایره‌زن آن را هم‌زمان با حنا‌بستن به دست و پای عروس و داماد می‌خواند و جمعیت حاضر با او همراهی می‌کنند. از ابیات معروف ترانۀ «امشو انا می‌بنده» اینها ست: امشو انا می‌بنده / در دست و پا می‌بنده / انای خوب زابله (زابل را) / ور دست شا (داماد) می‌بنده / اگه انا نباشه / خشک از تلا می‌بنده (با طلای خالص می‌بندند، یا می‌بندیم). در ترانۀ دیگر، با «واگفت» (= ترجیع) «ای آغا میرزا‌بیک» می‌خوانند: امشو چه شووه؟ شو‌وه انا‌بندونه، ای آغا میرزابیک / دوماد ما مثل شیرِ در میدونه، ای آغا میرزا بیک. مراسم حنابندان اغلب از مراسم اصلی عروسی هم گرم‌تر و شادتر برگزار می‌شود و تا پاسی از شب و بیشتر تا نیمه‌های شب، و برای میهمانان خودی‌تر تا صبح هم ادامه می‌یابد (محمدی خمک، بش‌ ).

در مراسم حنابندان تربت‌جام خراسان، رقصی به نام حنایی اجرا می‌شود که ۱۸ حرکت دارد و زن و مرد دسته‌جمعی آن را اجرا می‌کنند. این رقص حرکات سنگینی را شامل می‌شود و با پرشهایی پایان می‌گیرد که نشان‌دهندۀ حنابندان است. رقص حنایی از اصیل‌ترین نمونه‌های رقص در خراسان است (نصری، ۲ / ۱۵۰۸).

موسیقی رسم حنابندان در منطقۀ اِوَز از توابع لارستان، به دو گونۀ زنانه و مردانه است. زنان دپ (دف) می‌زنند و رقص دستمال می‌کنند، و مردان سرنا یا در اصطلاح آنان کَرَنا می‌نوازند و دو طبل کوچک و بزرگ به نام «تومبولوک» می‌زنند و دور حیاط با دستمال می‌رقصند. در حین حنابستن، زنان ساراج (سرود) مخصوص شب حنابندان را می‌خوانند (کمالی، ۱۶۰-۱۶۱).

در داریون، بعدازظهر پیش از مراسم شب حنابندان، دستۀ سیاه‌بازی دعوت می‌کنند و اگر نتوانند، به نواختن خطیر (نقاره) بسنده می‌کنند. در این مراسم سرنا (به گویش محلی، کورنا) و خطیر نواخته می‌شود. تعداد خطیرها ۳ عدد است؛ دو عدد بزرگ است و یک عدد کوچک، که صدای تیزتری دارد و به آن «کُرَه رورو» می‌گویند (بذرافکن، ۱۲۸). در گذشته، در تهران نیز بعضی از خانواده‌ها زنان تقلیدچی را می‌آوردند تا بزمشان را شادتر کنند (مونس‌الدوله،۴۶).

ساززنها و نقاره‌چیها مراسم حنابندان سروستانیها را رونق می‌دهند، اما در اتاقی که عروس را حنا می‌بندند، تنها زنان و دایره‌زن حضور دارند (همایونی، فرهنگ، ۵۰۰). در مراسم حنابندان داماد در شیراز، واسونک‌خوانی از جملۀ مراسم است: آی حنابند، آی حنابند، حنای مقبول ببند / داغ فرزندت نبینی، با گل و ریحون ببند. پس از حنابستن، داماد را روی تشک می‌خوابانند و مردان برای ترکه‌بازی می‌روند (همان، ۵۰۱).

بختیاریها در مراسم حنابندان ترانۀ «حناحنا» می‌خوانند (بزرگ‌نیا، ۱۳). گیلانیها رباعی‌خوان یا درویشی را دعوت می‌کنند تا اشعاری در وصف مراسم بخواند (پاینده، ۷۴). در الاشت، داماد همۀ دوستانش را به خانۀ خود دعوت می‌کند و همگی پیش از مراسم حنابندان، به بازیهای محلی ازجمله شاه‌وزیربازی (پورکریم، ۱۱۱) و چه‌چوب‌چه‌بازی (برای آگاهی از نحوۀ بازی، نک‌ : پهلوان، ۱۶۳) می‌پردازند. در حین حنابندانِ عروس نیز دختران و زنان جوان با رقص، ترانه‌خوانی و تشت‌زنی، شور و غوغایی به راه می‌اندازند (پورکریم، ۱۱۲).

نوای ضرب و دایره و گاه کمانچه در مراسم حنابندان خراسانیها شنیده می‌شود و زنان می‌خوانند: عروس حنا می‌بنده / با دست و پا می‌بنده / حنای رای (راه) کاشونه / چه خوش‌ادا می‌بنده (شکورزاده، ۱۸۵). در ایزدخواست بعد از حنابندان، برای ناهار به خانۀ عروس می‌روند و لوطیها ساز و نقاره می‌نوازند و مردان ترکه‌بازی می‌کنند (رنجبر، ۳۲۰). در کوملۀ گیلان، درویشی حنا را در دست راست داماد می‌گذارد و اشعار مخصوص حنابندان را می‌خواند (شهاب، ۷۶).

در سنگستان، حنابندان در شب اول عروسی (در اصطلاح محلی، عیش) و طی مراسمی خاص برگزار می‌شود. خیام‌خوانی و رقص و پای‌کوبی ‌از جملۀ این مراسم است (احمدی، ۱ / ۵۵). در منطقۀ خور و بیابانک نیز عروس را در خانۀ پدری و پیش از داماد حنا می‌بندند. در زمان حنابندان، نوازندگان دف و دایره می‌زنند و زنان ترانه‌هایی می‌خوانند (طباطبایی، ۱۳۸-۱۴۳).

از جملۀ ترانه‌های شب حنابندان در ایزد‌خواست چنین است: عروس‌و حنا می‌بندیم / به دست و پا می‌بندیم / اگه حنا نباشه / با آب‌طلا می‌بندیم (رنجبر، ۴۴۰)؛ در سمنان می‌خوانند: امشب که نوبت ما ست / یارب حنا می‌بندیم / حنا، حنا، حنایه / یارب چه خوش‌نمایه / حنا، حنا، حنایه / حنا چه خوش‌نمایه (احمدپناهی، ۲۴۹-۲۵۰)؛ اهالی فارس نیز این ترانه‌ها را برای حنابندان دارند: آی حنا و آی حنا و گل و گل‌بنه حنا / خلعت دوماد بیار به اهل مجلس بنما / / آی حنابند آی حنابند، طشت ببر بالای بون / حنای دوماد ببند اندر میون قوماشون (قومهایش) / / جون من و جون تو و جون من قربون تو / جون تو دسمال بدوزم سی حنابندون تو (همایونی، ترانه‌ها ... ، ۱۱۰) / / ای حنابند، ای حنای کرمونی را خوب ببند / خانم عروس، بی‌بی عروس، دست بگیر حنا ببند (ژوکوفسکی، ۱۰۳).

 

خوراک

در برخی از شهرها رسم است که با خوراکی خاص در این شب از میهمانان پذیرایی می‌کنند. مونس‌الدوله شیرین‌پلو یا مرغ‌پلو را از خوراکهای مخصوص این شبِ تهرانیهای زمان قاجار معرفی می‌کند (ص ۴۶؛ نیز نک‌ : کتیرایی، ۱۷۴-۱۷۵). در منطقۀ اوز، مراسم حنونو در شب برگزار می‌شود و از میهمانان با میوه و شیرینی و گاه نخود آب‌پز پذیرایی می‌کنند (کمالی، ۱۶۰). در گذشته، در این شهر مردم در شب حنابندان حلوا و تخمۀ هندوانه می‌خوردند (همو، ۱۶۲). در جنت‌رودبار، پس از حنابندان داماد، همه به خانۀ او می‌روند، و شام به میهمانان فسنجان و کله‌پاچه می‌دهند (پناهی، ۱۳۵).

در تهران قدیم، روز حمام دامادی نیز از میهمانان با شربت و شیرینی پذیرایی می‌شد. اگر عروسی در فصل زمستان بود، از خانۀ داماد دو قوری بزرگ چای یک‌رنگ به حمام می‌فرستادند. سپس داماد رختهای خلعتی را می‌پوشید و با ساز و آواز به خانه می‌رفت (کتیرایی، ۱۷۷).

 

آداب مرتبط با حنابندان

در قزوین در شب حنابندان، خانوادۀ داماد به منظور دعوت میهمانان به مراسم، کله‌قندهای کوچکی برای همۀ آنها می‌فرستد (سالور، ۵ / ۴۰۱۷). در همدان، در این شب، پس از بازگشت داماد از حمام، اهالی روی پشت‌بامهای خود پنبه‌دانه می‌ریزند و با نفت آتش می‌زنند و برخی نیز روی داماد آب می‌پاشند و معتقدند که نشانۀ روشنایی است (هاشمی، ۷۰).

در ایزدخواست، مراسم حنابندان را دو بار به نامهای «حنا‌بندون دزده» و «حنا‌بندون آشکار» اجرا می‌کنند. در مراسم «حنابندون دزده»، حنا را از خانۀ داماد به خانۀ عروس می‌برند و بعد از حنابستن عروس، به خانۀ داماد برمی‌گردند و داماد را حنا می‌بندند. فردای آن روز هم، مادر عروس و مادر داماد برای میهمانان خود صبحانه می‌فرستند. در مراسم «حنابندون آشکار»، بعد از حمام بردن عروس و داماد، همۀ میهمانان به خانۀ عروس می‌روند و خانوادۀ داماد سینی بزرگی محتوی حنا، شیرینی، شمع روشن و کیسه‌هایی مخصوص در برابر عروس می‌گذارند. بعد از حنابستن عروس، مقداری حنا در کیسه‌ها می‌گذارند و به برخی از میهمانان می‌دهند (رنجبر، ۳۲۰).

در سمنان نیز حنابندان در دو مرحله انجام می‌شود. حنابندان اول، شب قبل از عقدکنان و بسیار مختصر است و در حمامی که قرق کرده‌اند، انجام می‌شود. در این مراسم حنا را به‌صورت سرفندقی (سرانگشتی) می‌بندند، یعنی سکه‌ای را که داماد فرستاده است، با مقداری حنا کف دست عروس می‌گذارند. انگشتان عروس را از زیر ناخنها می‌بندند تا تنها نوک انگشتانش رنگ بگیرد. بعد از حنا‌گذاشتن، انگشتانش را با «انگشتانۀ حنا» که پارچه‌هایی یراق‌دوزی‌شده است، می‌بندند و کمی حنا کف دستش می‌گذارند تا روز بعد که حنا را می‌شویند (احمدپناهی، ۲۴۵). در حنابندان دوم که شب عروسی صورت می‌گیرد، داماد را به حمام می‌برند. در سمنان رسم بر این است که دلاکها از دختر و پسر، از زمان به دنیا آمدن تا پیش از عروسی‌شان، مزد حمامی نمی‌گیرند و در این هنگام، پدران مزد آنها را یکجا همراه با شیرینی پرداخت می‌کنند. در روز حنابندان، داماد با دوستان هم‌سن‌و‌سالش به حمام می‌رود. دلاک دست و پای داماد را حنا می‌گذارد و آنها را در کیسه‌های سبزرنگی که از طرف مادر عروس فرستاده شده است، قرار می‌دهد. بقیۀ حنا هم سهم دوستان داماد می‌شود (همو، ۲۴۹-۲۵۰).

در میناب، حنیر (حنا) را در ۳ نوبت به دست و پای عروس می‌بندند. حنای شب اول را حنیر‌دزدی می‌گویند که به‌جز اقوام نزدیک عروس و داماد، کس دیگری در مراسم حضور ندارد. حنای شب دوم، حنای راستی یا فاش نام دارد و همۀ اقوام و دوستان در این مراسم دعوت‌اند و برای شگون و به ‌توصیۀ ملا، حنا در هنگام ظهر بسته می‌شود. این حنا را خانوادۀ عروس و داماد، هرکدام جداگانه، با شاخه‌های درخت لیمو، نارنج، برگ ریحان، گل محمدی و یاسمن، و گل خشک تزیین می‌کنند و آن را در نمونۀ کوچکی از کشتی‌ به نام بوم یا خنچه ــ ساخته‌شده از چوب درخت خرما ــ همراه با کاسۀ آب، اسفند و برخی وسایل دیگر می‌گذارند و با پارچۀ توری سبز می‌پوشانند و به یکی از زیارتگاههای محل می‌برند و متبرک می‌کنند. در بین راه، زنان رقص دستمال می‌کنند و کیکنگ (کِل) می‌زنند. داماد مقداری حنا را به گوشۀ درِ زیارتگاه می‌مالد. طبقهای حنای عروس و داماد را با‌هم عوض می‌کنند و هرکدام را به خانۀ دیگری می‌برند. زنان در حین حنابستن، باسِنَک می‌خوانند که در مدح ائمه (ع) است. چند تن از دختران و زنان فامیل نیز پارچه‌های رنگارنگ یا سبزرنگی را به‌آرامی بر سر عروس و داماد می‌زنند (سعیدی، ۲۲۵-۲۲۷). حنای عروس و داماد در اتاقی مخصوص و به دست زنانی درست می‌شود که طلاق نگرفته باشند و شوهرشان نمرده باشد. لباس عروس در هنگام حنابستن باید سبز‌رنگ باشد. در حنابندان شب سوم، دختر یا پسربچه‌ای را با عنوان هابِل عروس و داماد در کنار عروس و داماد می‌نشانند و دست و پای آنها را نیز حنا می‌بندند. در تمام طول حنابندان، زنان و دختران به رقص و شادی و کلکله می‌گذرانند. پس از حنابندان، داماد کاردی نقره‌ای را در پارچه‌ای سبزرنگ می‌پیچد و آن را بر کمر، و قرآنی نیز بر سینۀ خود می‌بندد تا شب زفاف که خواهرش آنها را باز‌می‌کند (همو، ۲۳۰-۲۳۱).

سفرنامه‌نویسانی که از ایران دیدن می‌کردند، شانس این را داشتند تا در مراسم حنابندان حاضر شوند و شاهد آن باشند. سرنا در ۱۳۰۱ ق / ۱۸۸۴ م، در مراسم حنابندان دختر ملایی در رودبار حضور داشته و این مراسم را شرح داده است (ص ۲۹۱). رایس نیز نوشته است: دختران ایرانی زمانی‌که به سن ۸- ۹سالگی می‌رسند، عروس می‌شوند و آنها را به حمام برده، دست و پایشان را حنا می‌بندند و گاه با نیل، نقشهای ماهرانه‌ای بر پاهایشان می‌کشند (ص ۱۴۰). اُلئاریوس هم شاهد این مراسم بوده و می‌نویسد: بعد از حنابندان، دستمالهای کوچکی حاوی مقداری حنا به هر‌کدام از میهمانان می‌دهند و آنها آن را به خانه می‌برند و به دست خود می‌مالند (۲ / ۶۶۸).

 

باورها

در مراسم حنابندان در شهرهای مختلف، پسربچه یا دختربچه‌ای در اجرای مراسم حضور دارد، با این نیت که فرزند اول عروس و داماد، پسر یا دختر شود. در داریون، رسم بر این است که سکه‌ای کف دست عروس می‌گذارند و پسربچه‌ای آن را برمی‌دارد، با این نیت که فرزند اول پسر شود (بذرافکن، ۱۳۰). در الموت، دختری خردسال از نزدیکان عروس، ۳ بار و هر بار یک دقیقه دست عروس را حنا می‌گذارد. اگر عروس بخواهد بچۀ اولش پسر باشد، این کار را پسربچه‌ای انجام می‌دهد. سپس به خانۀ داماد می‌روند و مشابه همین مراسم در آنجا نیز برگزار می‌شود (عسگری، ۸). بختیاریهای چهارلنگ مقداری نبات کف دست عروس می‌گذارند و مقداری حنا روی آن می‌مالند. عروس دستش را بالای سرش می‌برد، به شکلی که کف دستش رو به بالا باشد. سپس پسربچه‌ای نبات و حنا را برمی‌دارد. به عقیدۀ آنها، این کار باعث می‌شود بچۀ اولشان پسر باشد (سرلک، ۳۷- ۳۸). در چهارمحال و بختیاری، بعد از اینکه عروس را حنا بستند، داخل حنا سکه‌ای می‌گذارند و به پسربچه‌ای می‌گویند تا سکه را بردارد، با این نیت که بچۀ اول عروس پسر شود (حنیف، ۴۲).

در بسیاری از شهرها، حنای کف دست عروس و داماد را برای بخت‌گشایی استفاده می‌کنند و معتقدند دختران و پسران اگر مقداری از آن حنا را استفاده کنند، بختشان باز‌می‌شود (برای نمونه، نک‌ : در دامغان: کشاورز، ۲۴۰؛ در الاشت: پورکریم، ۱۱۲؛ در جنت‌رودبار: پناهی، ۱۳۶؛ در سوادکوه: یوسفی، ۸۰؛ در ابیانه: نظری، ۵۵۸). در کوچان گیلان حنای اضافی را در میان مجلس می‌گردانند و همۀ خانمها برمی‌دارند؛ بر‌خلاف سایر شهرها، دختران نباید از این حنا بردارند، چون نشانۀ آن است که شوهر می‌خواهند (فقیه، ۱ / ‌۱۱۶-۱۱۷).

در ویشکاننک گیلان، عروس حنای دست خود را به سوی دختران پرت می‌کند و دختران به آن هجوم می‌برند و به دست خود می‌مالند (بشرا، ۷۴). همچنین، جوانان سمنانی برای تبرک و برای اینکه داماد شوند، پشت‌سر داماد می‌ایستند و قبل از اینکه کیسه‌ها را در دست داماد کنند، از حنای دست او می‌قاپند و به دست و پای خود می‌مالند (احمدپناهی، ۲۵۰).

در تکاب، زمانی که برای حنابستنْ سکه‌ای کف دست عروس می‌گذارند، دختران جوان برای به دست آوردن آن سکه با‌هم رقابت می‌کنند و هر دختری که بتواند آن را از مشت عروس دربیاورد، به حسن شهرت معروف می‌شود (محمدی، ۳۲۴). در تنکابن، در شب حنابندان چلچراغ روشن می‌کنند و به شاخه‌های آن میوه می‌آویزند و ظرف حنا و شیرینی را در سینی قرار می‌دهند. جوانها برای بخت‌گشایی سعی می‌کنند پنهانی از میوه‌های چلچراغ بخورند. در برخی از جاهای تنکابن پیش از آنکه با رقص و پای‌کوبی عروس را حنا ببندند، داماد وقتی به خانۀ عروس می‌رسد، پول نقد یا بسته‌های حلوا روی عروس می‌ریزد (دانای علمی، ۱۸۱).

بروجردیها نیز به مراددهی حنای شب عروسی اعتقاد دارند و مقداری از آن را به نیت کاری خیر به انگشتان دست و پای خود می‌زنند. حتى آنهایی که مشکلی ندارند، سبزی حنای تازه‌آب‌دیده را به دست خود می‌زنند و معتقدند شگون دارد (حنیف، همانجا).

در بَرزُک کاشان، پیش از عقدکنان، رسم بر این است که پس از حنابستن عروس در حمام، هر‌که در حمام است، از حنا و صابون عروس به تنش بمالد. آنها این کار را خوش‌یمن می‌دانند (جهانی، ۴۴). در اراک در این شب، اقوام داماد سعی می‌کنند شیئی از خانۀ عروس بدزدند و به خانۀ داماد ببرند و این را نشانۀ قدرت و توانایی داماد می‌دانند (محتاط، ۲ / ۲۹۹).

در بلسبنۀ گیلان، برای حنابستن عروس و داماد از دو دختر سیده و مؤمن دعوت می‌کنند (بشرا، همانجا). در تکاب افشار، وظیفۀ حنابستن عروس بر عهدۀ زنی است که اولادش نمرده، و سالم باشند (محمدی، همانجا). در الاشت، فردی که به‌اصطلاح به او عروس‌مار (= مادر عروس) می‌گویند، عروس را حنا می‌بندد (پورکریم، همانجا). خراسانیها عقیده دارند زنی که حنا به دست و پای عروس می‌بندد، باید یک‌بخته باشد، وگرنه عروس گرفتار هوو می‌شود (شکورزاده، ۲۰۵). همچنین، خراسانیها هنگام بستن حنای عروس، تخم‌مرغی درون دستمال می‌گذارند و روی پیشانی عروس می‌بندند و محکم روی دستمال می‌زنند تا تخم‌مرغ روی پیشانی عروس بشکند؛ آنها معتقدند به سهولتِ شکستن تخم‌مرغ، «مهر بکارت» دختر هم توسط داماد شکسته خواهد شد (همو، ۲۰۶).

در میناب، اعتقاد بر این است که از حنای شب اول، یعنی از حنیردزدی، جز عروس و داماد، کسی نباید استفاده کند، چون شگون ندارد؛ آنها اضافی حنیر‌دزدی را به آب روان می‌دهند تا زن و شوهری که با‌هم اختلاف دارند، از آن استفاده نکنند، که در غیر این‌صورت، باعث اختلاف عروس و داماد در آینده می‌شود (سعیدی، ۲۲۵). آنها همچنین قبل از حنابندان، شکلاتی در دهان عروس و داماد می‌گذارند و آن شکلات را به دختری که بختش بسته است، می‌دهند تا بخورد و بختش باز‌شود (همو، ۲۲۶).

در جیلدانِ لشت‌نشا در گیلان، خواهر داماد بعد از حنابستن عروس، مقداری از حنا را به سمت بالا پرتاب می‌کند تا به سقف اتاق بچسبد، به این نیت که عروس سربلند ‌شود (بشرا، ۷۴-۷۵). در رشت‌آباد کوچصفهان، مردم باور دارند خواهر عروس که مسئول حنابستن داماد است، هر دعایی برای آن دو بکند، برآورده می‌شود (همو، ۷۵).

در گذشته در گیل و دیلم، حمام عمومی بهترین جا برای انتخاب عروس بوده است، اما امروزه جشن حنابندان فرصتی را برای آشنایی دختران با پسران فراهم می‌آورد (پاینده، ۶۱، حاشیه).

 

حنابندان در مثلها

مازندرانیها می‌گویند: حنابندان خوش است که پدرْ پسر را داماد کند (ذوالفقاری، ۱ / ۸۴۳)؛ سیستانیها می‌گویند: خانۀ شاه‌داماد خبری نبود، خانۀ عروس حنا می‌بستند (همو، ۱ / ۸۶۰)؛ به گفتۀ بوشهریها: اگر امشب جیک‌جیک دندانم است / فردا شب حنابندانم است (همو، ۱ / ۳۴۶)؛ شهررضاییها نیز می‌گویند: فلک! ز دست حنابندی‌ات دلم خون است / عروسی‌ات که چنین است، ماتمت چون است؟ (همو، ۲ / ۱۳۶۸).

حنابستن در موارد دیگری چون حنابستن مادر و نوزاد (کتیرایی، ۶۵)، حنابستن در شب اسفندی (انجوی، ۱ / ۸۹)، حنابستن تازه‌عروس پیش از عید نوروز (همایونی، گوشه‌ها ... ، ۱۶۶-۱۶۷)، حنابستن کودک در مراسم ختنه‌سوران (احمدپناهی، ۲۶۱)، و بسیاری مراسم دیگر مرسوم است (نک‌ : ه‌ د، حنا).

 

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ احمدی ری‌شهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، ۱۳۸۲ ش؛ اسدیان، محمد، آیینهای گذر در ایران، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه (اصفهان خونین شاه صفی)، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ ایرانی، اکبر، «آداب ازدواج و عروسی در کلور امامرود خلخال»، نجوای فرهنگ، تهران، ۱۳۸۸ ش، س ۴، شم‌ ۱۲؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، ۱۳۸۹ ش؛ بزرگ‌نیا، پیمان، «نگاهی به ترانه‌های محلی ایل بختیاری»، نجوای فرهنگ، تهران، ۱۳۸۸ ش، س ۴، شم‌ ۱۲؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، آیینهای گذر در گیلان، رشت، ۱۳۸۹ ش؛ بیگدلی، محمدرضا، ایلسون (شاهسون)‌های ایران، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ پناهی، عباس، پژوهشی در مردم‌شناسی دهستان جنت‌رودبار رامسر، قم، ۱۳۸۹ ش؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ پهلوان، کیوان، فرهنگ عامۀ الاشت، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ جوکار، خداخواست، کمربند سبز فارس، شیراز، ۱۳۸۸ ش؛ جهانی برزکی، زهرا، «برزک و برخی از آداب مردم آن»، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۵ ش، س ۵، شم‌ ۱۹-۲۰؛ حنیف، محمد، سور و سوگ در فرهنگ عامۀ لرستان و بختیاری، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ دانای علمی، جهانگیر، فرهنگ عامۀ تنکابن، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ رحیمی، حبیب و سهیلا هاشمی، جام ارسنجان‌نما، قم، ۱۳۸۸ ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، قم، ۱۳۷۳ ش؛ ژوکوفسکی، والنتین، اشعار عامیانۀ ایران (در عصر قاجاری)، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین‌شهر، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ سالور، قهرمان‌میرزا (عین‌السلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستـان، خرم‌آبـاد، ۱۳۷۷ ش؛ شکـورزاده، ابـراهیم، عقاید و رسوم مردم خـراسان، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، ۱۳۸۶ ش؛ طباطبایی، لسان‌الحق، سرو ایراج، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، ۱۳۹۱ ش؛ فقیه محمدی جلالی، محمدمهدی، سیمای کوچان، قم، ۱۳۸۳ ش؛ قاسمی، احد، مغان، نگین آذربایجان، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ کشاورز دامغانی، علی‌اصغر، صددروازه، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ کمالی، محمدشریف، «خانواده و ازدواج در شهر اوز»، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۹۰ ش، شم‌ ۴۰؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، ۱۳۸۰ ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ محمدی، علی، تکاب افشار، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ محمدی خمک (سکایی سیستانی)، جواد، «عروسی در سیستان» (چاپ‌نشده)، تحقیقات میدانی، آبان ۱۳۹۳ ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، ۱۳۸۸ ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ نصری اشرفی، جهانگیر، وازیگاه، تهران، ۱۳۹۲ ش؛ نصیری، معصومه و مریم اسمعیلی، مجن، بهشت پنهان، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، ۱۳۴۳ ش؛ نوربخش، حسین، جزیرۀ قشم و خلیج‌فارس، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، ۱۳۸۰ ش؛ هاشمی، علیرضا، «آداب و رسوم ازدواج در همدان»، نجوای فرهنگ، تهران، ۱۳۸۵ ش، س ۱، شم‌ ۱؛ همایونی، صادق، ترانه‌های محلی فارس، شیراز، ۱۳۷۹ ش؛ همو، فرهنگ مردم سروستان، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ همو، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، ۱۳۵۳ ش؛ یزدان‌پرست، مریم‌بیگم، «حمامهای شوشتر»، مجموعه مقاله‌های همایش حمام در فرهنگ ایرانی، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ یوسفی، فریده، فرهنگ و آداب و رسوم سوادکوه، ساری، ۱۳۸۹ ش؛ نیز:

 

Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, ۱۹۱۱; Rice, C. C., Persian Women and their Ways, London, ۱۹۲۳; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, ۱۸۸۳; Valle, P. della, Viaggi, Brighton, ۱۸۴۳.

مریم سامعی

اسم الکتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران المؤلف : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    الجزء : 2  صفحة : 447
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست