responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران المؤلف : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    الجزء : 2  صفحة : 359

چارواداری


نویسنده (ها) :
لیلا احمدی
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 9 دی 1398
تاریخچه مقاله

چارْواداری، از مشاغل سنتی مختص حمل و نقل بار و مسافر با چهارپایان باربر. به شاغل این شغل چاروادار می‌گویند و اسامی دیگر آن مکاری، خربنده، خرکچی، قاطرچی و قافله‌دار است ( لغت‌نامه ... ، ذیل مکاری، نیز چاروادار؛ بهروزی، 199). در بیشتر گویشها، واژۀ چاروادار به همین شکل به کار می‌رود، ولی در برخی از گویشها همچون گویش بستکی این واژه را چاروَدار (بستکی، 68)، و در گویش مازندرانی، چارویدار (نجف‌زاده، 141) و چارپه‌دار (پهلوان، 271) می‌گویند.
چارواداران با داشتن چهارپایان باربر همچون الاغ، قاطر و گاهی اسب، به کار چارواداری می‌پرداختند (بهروزی، همانجا). هر یك از این حیوانات با توجه به شرایط اقلیمی و آب‌وهوایی منطقه، كاربرد خاصی داشتند: قاطر در مناطق صعب‌العبور و کوهستانی و مرطوب، و شتر در مناطق كویری (راوندی، 5 / 596). به گفتۀ لرد کرزن در مناطق جنوب ایران، اسب دوام نمی‌آورد و باید از قاطر استفاده کرد (197 / II). در فراشبند، استفاده از اسب مخصوص طبقۀ اشراف، و استفاده از قاطر مختص فقرا بوده‌است (امیری، 455).
چارواداران به شکل گروهی و زیر نظر ارباب چاروادار کار می‌کردند. در کنار اینها همواره چند نفر به عنوان یتیم‌چاروادار و جلودار در گروه فعالیت می‌کردند. یتیم‌چاروادار، کارگر روز‌مزدی بود که چهارپای باربر نداشت و به همین سبب مثل یتیمان از راحتی بی‌بهره بود (بهروزی، 646). یتیم‌چاروادار در پیاده‌کردن بارها، بردن حیوانات به آبشخور و دادن علوفه به آنها، به چاروادار کمک می‌کرد (عبدلی‌فرد، 1 / 90). جلودار فرد جوان و نیرومندی بود که در جلو قافله حرکت، و آن را هدایت می‌کرد (بهروزی، 186). پیشاپیش قافله مجرب‌ترین اسب که خوب تغذیه و تیمار شده بود، گام بر‌می‌داشت (پولاک، 11 / 59).
فصل بهار و تابستان پركارترین فصل چاروادارها ست. مهم‌ترین هزینه‌های چارواداری عبارت‌اند از: مزد‌ یتیم‌چاروادار، غذای میان راه چاروادار، علوفۀ حیوان باركش، دستمزد مهتر یا تیماردار، تعویض افسار، تعویض رانكی، تعویض پالان، نعل‌بندی و ... (مهرانی، بش‌ ).
در قرن 13 ق / 19 م، چاروادار قبل از شروع سفر، با مسافر یا صاحب کالا قرارداد می‌بست. در قرارداد، مبلغ کرایه، زمان حرکت، توقف و استراحت در منزلگاهها و پرداخت خسارت به چاروادار در صورت تلف‌شدن حیوانات باربر ذکر می‌شد و پس از عقد قرارداد، چاروادارباشی نصف کرایه را نقداً دریافت می‌کرد (دیولافوا، 333-334). در سنندج، کرایه‌ها قبل از حمل بار و مسافرت تعیین می‌گردید و جای چانه‌زدن بعدی نمی‌ماند (ایازی، 483). در پیرسواران، مبلغی به عنوان پیش‌کرایه به چاروادار پرداخت، و مابقی پس از رسانیدن بار به مقصد دریافت می‌شد (رسولی، 417).
به گفتۀ پولاک در دورۀ ناصرالدین ‌شاه کرایۀ حیوانات بارکش بسیار ارزان بود و بر اساس ارزان و گران شدن علوفه، کمی و زیادی عبور و مرور، و موجود‌بودن بار در مبدأ و مقصد متفاوت بود (همانجا). صاحبان بارها و مسافران افزون بر کرایه، خرج حیوانات، ناهار، چای و توتون چپق مکاری را نیز می‌دادند (نظام‌السلطنه، 2 / 499؛ سالور، 8 / 6401).
چارواداران باید هنگام ورود به هر شهر و خروج از آن و حتى گذشتن از برخی مناطق، هزینه‌های گمرکی و راهداری را می‌پرداختند و بسیاری از مأموران از آنها باج و رشوه می‌گرفتند (همو، 7 / 5062) و چاروادارانی که پول کافی به همراه نداشتند، باید بخشی از اموال را گرو می‌گذاشتند («اسناد ... »، 56).
چارواداران هنگام حرکت در گروه بزرگ‌تری به نام قافله متمرکز می‌شدند و به هر منزلگاهی که می‌رسیدند، در آنجا توقف می‌کردند. هر چاروادار باید جایی را برای پیاده‌کردن بار گروه خود تعیین می‌کرد و صاحب کالا نیز آنجا را می‌پذیرفت. مال‌التجاره‌ها به شکل نیم‌دایره روی زمین چیده می‌شد و در وسط آن رختخواب و آذوقۀ مسافر قرار می‌گرفت. چهارپایان را به آخوری که درست در مقابل کالا قرار داشت، می‌بردند. در هنگام صبحدم چارواداران و کمکهایشان به بارزدن چهارپایان می‌پرداختند (عبدلی‌فرد، همانجا). آنها تجربۀ لازم را در بارکردن حیوان داشتند. ابتدا بار را از لحاظ خشک و تر بودن ورانداز می‌کردند (عیسى‌پور، 189). اگر بارْ تر بود، روی پالان را با لایۀ غیر قابل نفوذی می‌پوشاندند تا آب زائد آن به روی پالان و چهارپا نریزد و از روی این لایه به بیرون سرازیر شود (همو، 190). حرکت حیوانات و صدای زنگها و زنگوله‌های آویخته‌شده به گردن چهارپایان، مسافران را از خواب بیدار می‌کرد و حرکتشان می‌داد (عبدلی‌فرد، همانجا).
هنگام توقف در کاروان‌سراها، مکاریان و چارواداران و عمله‌های آنها هیچ‌گاه در اتاق کاروان‌سرا منزل نمی‌کردند و همواره در کنار دواب، چهارپایان و بارهای خود می‌ماندند و در کنار آنها می‌خوابیدند (جکسن، 250؛ اولیویه، 43). سفر چارواداران در روز انجام می‌شد و آنان شب را در منزل استراحت می‌کردند (عبدلی‌فرد، 1 / 89). با اینکه چاروادارها افرادی قوی و خستگی‌ناپذیر بودند ــ به گونه‌ای کـه مثلاً در طـول روز 64 کیلومتر را بدون خستگی پیاده می‌رفتند (جکسن، 348-347) ــ اما گاهی شیطنت و بدجنسی می‌کردند و قافله را غروب حرکت می‌دادند؛ زیرا آنها می‌توانستند در حال حرکت بر پشت حیوان بخوابند، ولی مسافران مجبور بودند تا صبح بیدار بمانند (جملی، 172). آنها افرادی بدقول بودند که اغلب زمان سفر را به تعویق می‌انداختند (فلاندن، 155) یا در طول مسیر، توقف بیش از حد داشتند و در هر مکان که سبزه و علوفه و آب کافی بود، به بهانه‌های مختلف توقف، و در نتیجه زمان مسافرت را طولانی‌تر می‌کردند (همو، 353؛ نیبور، 164).
پوشاک چارواداران نیز ویژگی خود را داشت. مقدسی از چاروادارانی در شهر شیراز یاد می‌کند که طیلسان برتن داشتند (ص 429). در سدۀ 13 ق / 19 م پوشش چارواداران بدین‌گونه بود: شلوار گشاد؛ کلیجه‌ای که روی آن کمربند می‌بستند و لوازم مرمت پالانها ازجمله جوال‌دوز‌ و چیزهای دیگر را به آن آویزان می‌کردند؛ نیم‌تنه‌ای از پوست گوسفند برای فصل سرما؛ کلاه نمدی (رئیس کاروان دستمال ابریشمی به دور کلاه خود می‌پیچید)؛ پاپوش گیوه‌؛ چارق؛ مچ‌پیچ که ساق پا را با آن می‌بستند و به شکل مارپیچ تا زانو می‌رسید (دیو‌لافوا، 93-92). در دهه‌های متأخر چارواداران لباس و پوشش مشخص داشته‌اند. پیراهن آنها با زمینۀ تیره یا دودی یقه‌دار، و با شکافی بود که تا سینه باز می‌شد و آستین آنها بلند و مچ‌دار بود. در پشت پیراهنشان، چینی بود که گشادی پیراهن را در پشت جمع می‌کرد. در طرفین پهلوی این پیراهنها دو جیب بزرگ قرار داشت. از زیر پیراهن آنها همیشه جوال‌دوزی آویزان بود (صفی‌نژاد، 146، 469). شلوارشان از پارچۀ ضخیم سیاه با رگه‌های نازک سفید بود که با بند تنبان به کمر آنها محکم می‌شد. این تنبانها فاقد جیب بود. آنها بیشتر هنگام حرکت، لنگی به گردن می‌انداختند. در تابستانها جوراب به پا نداشتند، و در زمستانها جورابهای پشمی ضخیم دست‌باف به پا می‌کردند (همو، 146).
چارواداران به اصول نگهداری قاطر، اسب و الاغ، و تهیۀ خوراک برای آنها آشنا بودند و همواره وسایلی همچون لنگ، جوال‌دوز، قاتمه، زنجیر، سیخونک (همانجا) و لوازمی دیگر همچون مگس‌پران، پاتاوه، کبریت، نمد، فانوس، کتری، کوزۀ آب، چاقو، قوری، و سفرۀ نان را نیز به همراه داشتند (رجایی، 658). یکی از وسایل کار آنان، سیخونکی برای راندن الاغها در شرایط دشوار، و همچنین زنجیر بلندی با دانه‌های ریز بود که دو سر آن بند چرمی داشت و مخصوص زدن الاغها بود (اُلئاریوس، 402؛ صفی‌نژاد، همانجا). ولی در تهران قدیم از قوانین کمیسری دربارۀ چارواداران این بود که آنها نباید برای راندن حیوانات از سیخونک و چوب استفاده کنند (شهری، 1 / 264). آنان به تزیین الاغهای خود علاقه‌ای خاص نشان می‌دادند و پیشانی و گردن و رانکی الاغها را با انواع مهره و زنگها تزیین می‌کردند (الئاریوس، صفی‌نژاد، همانجاها).
یکی از وظایف چارواداران، حفاظت از قافله و بار در برابر دزدان (فلاندن، 359) و راهنمایی قافله و ارائۀ توضیحات دربارۀ اماکن مذهبی و تفریحی به مسافران بود (همو، 147).
چارواداران دربارۀ نوع راه رفتن حیوان و وسایل مربوط به آن، اصطلاحاتی بدین شرح دارند: چهارنعل: تند راندن حیوان؛ یُرقه: نیم‌تاخت رفتن حیوان بدون بالا و پایین انداختن سوار؛ لوکه: نیم‌تاخت رفتن حیوان همراه با بالا و پایین انداختن سوار؛ رونکی / رانکی: تسمۀ پهنی که به پشت رانهای حیوان می‌افتد؛ پالان: وسیله‌ای که بر پشت حیوان گذاشته می‌شود؛ سرکش: روکشِ روی پالان؛ تَنگ: تسمۀ چرمی پهنی که با گذر کردن از روی سرکش و پالان و زیر شکم حیوان، پالان و سرکش را به بدن حیوان محکم می‌بندد؛ مگس‌پران: چند رشتۀ چرمی باریک کنار هم که بر پیشانی حیوان می‌بندند و روی چشمها و صورت حیوان آویخته می‌شود و با حرکت سر حیوان به جنبش د‌رمی‌آید و مگسهای مزاحم را می‌پراند؛ قشو: ابزاری فلزی برای تمیز کردن بدن حیوان؛ خرفشنگ: الاغ پیشتاز، که مثل فشنگ تیز‌رو است؛ کم کردن: در مواردی به کار می‌رود که معمولاً در ساعات معینی به الاغ جو داده می‌شود که اگر دیر شود، حالتی در الاغ ایجاد می‌شود که جو را نمی‌خورد (صفی‌نژاد، 147). این اصطلاحات نیز دربارۀ چاروادار و مسافر وجود دارد: وچه‌مو: روز استراحت چاروادار؛ لِنگ: روزی که چاروادار آمادۀ مسافرت است، اما به دلایلی از مسافرت چشم می‌پوشد؛ سرنشین: مسافر (رجایی، 657).
اغلب چارواداران افرادی دغل بودند ( لغت‌نامه) و ممکن بود مکاری در طول راه بار را معیوب کند (نظام‌السلطنه، 3 / 600)؛ به ندرت چاروادارانی درست‌کار نیز بوده‌اند. عزالدوله ملکونف در گزارش خود نوشته‌است: مکاریان و چارواداران تراکمه بسیار دین‌دار و پاک‌دامن بودند؛ بار را به وزن می‌گرفتند و به وزن پس می‌دادند و بدون نوشته این کار را انجام نمی‌دادند (ص 135). چارواداران به بی‌ادبی و بی‌تربیتی نیز مشهور بودند و اصطلاح رایج «فحش چارواداری» نیز از همین‌جا نشئت می‌گیرد. در اصطلاح عامیانه، به آدم بی‌اصل و‌ بی‌تربیت، چاروادار، و بـه جنس تقلبـی، چـارواداركش گفتـه می‌شـود ( لغت‌نـامـه). چارواداران به دلیل سابقۀ بداخلاقی، حق سوار و پیاده کردن زنان حرم‌سرا را نداشتند و این کار را خواجگان حرم انجام می‌دادند (واله، I / 694)؛ ولی در بین عامۀ مردم، زنانی که خرج راه و محرمی نداشتند، برای رفتن به کربلا و مشهد صیغۀ چارواداران می‌شدند (مونس‌الدوله، 124)؛ از این‌رو، در کنار کاروان‌سراها اغلب صیغه‌خانه‌ای وجود داشت. این زنان موقع برگشت از عتبات نیز صیغۀ چارواداران عرب می‌شدند و به ایران برمی‌گشتند (همو، 125).
شغل مردم برخی مناطق چارواداری بوده‌است، مثلاً مردم یحیى‌آباد مرو همگی مجوس و چاروادار بوده‌اند (قدامه، 56). طایفۀ عبدالملکی در قم (مدرسی، 1 / 84)، غالب مردم سیوند (سدیدالسلطنه، 58)، و اهالی خمایجان بیضای فارس نیز اغلب چاروادار بودند (ابن‌بلخی، 196). در باور مردم دوان، چارواداری شغل آبرومندی بود. اگر فرزند پسر بود، آنان پس از ختنه، اضافۀ پوست را در طویله می‌انداختند، به این نیت که کودک در آینده چاروادار شود (لهسایی‌زاده، 112). بر روی سنگ قبرهای موجود در فراشبند متعلق به قرن 9 ق تصاویر اسب و قاطر حکاکی شده، که بیانگر رواج فراوان چارواداری در آن زمان بوده است (امیری، 454).
چارواداران در مبادلات پایاپای یا كالا‌به‌كالا نقش محوری داشتند و به همین دلیل عنصر اصلی اقتصاد جامعه بودند؛كالاهای اساسی و مورد نیاز مردم همچون برنج، گندم، جو، دارو، زغال، هیزم و جز اینها را با چهارپایان خود به دیگر نقاط حمل می‌کردند و در مقابل، محصولات اصلی آن منطقه و مایحتاج خود را تأمین می‌كردند (احمدی، تحقیقات ... ). گاهی چارواداران در نقش خرده‌فروش و پیله‌ور، با سرمایۀ اندک، اجناس معدودی با چهارپایان حمل می‌کردند و در کوی و برزن با صدای بلند نوع جنس خود را به گوش ساکنان محله می‌رساندند. اینها در هر محله، مشتریان خاصی داشتند و به صورت نقد و نسیه عمل می‌کردند (گروسین، 28).
برخی از چارواداران در صنایع و معادن به کار گرفته می‌شدند و سنگهای معدنی یا چوب و زغال را حمل و نقل می‌کردند. در سواحل مازندران، چارواداران چوب، الوار و زغال حمل می‌کردند و همواره از سوی صاحب انبار مغازه‌ای که مایحتاج چارواداران در آن بود، در اختیار آنان گذاشته می‌شد (احمدی لاشکی، 139). در استراباد‌نامه ذکر شده که چارواداران از مازندران زغال و چوب به تهران حمل می‌کردند؛ و نیز به کاروان‌سرای مخروبه‌ای ــ از بقایای دورۀ شاه عباس ــ در گدوک اشاره شده‌است (ذبیحی، 1 / 179-180). چارواداران در پیرسواران انگور، چوب، گندم، کاه، یونجه، کشمش و مویز (رسولی، 417)، و در جزین سمنان کالاهایی مثل نمک، گلِ سرشور، انار، انگور و چغندر قند را حمل می‌کردند (شاه‌حسینی و حامدی، 71). به گفتۀ اسلامی ندوشن، چند روز پیش از عید، چارواداران زغال‌کش از شهر می‌رسیدند و بارشان شیرینی و سور‌و‌سات عید بود (1 / 85).
در غرب مازندران، دو سه روز مانده به عروسی، چارواداران با اسب یا قاطر از خانۀ داماد به خانۀ عروس خرجِ بار می‌بردند که شامل مواد غذایی و برخی هدایا بود. همین که خرج بار به مقابل خانۀ عروس می‌رسید، مادر یا خواهر عروس مقداری نقل و پول روی بار اسبها می‌ریخت و از طرف خانوادۀ عروس بر گردن هر یک از اسبها یک جفت جوراب برای چارواداران آویزان می‌کرد (خلعتبری، 164). افزون بر این، در برخی مناطق، در حمل جهیزیه نیز از چاروادار استفاده می‌کردند (تمیم‌داری، 197).
چارواداران افزون بر نقش اقتصادی مثل انتقال كالا و جابه‌جایی مسافر، نقش اساسی در تبادل اطلاعات، موسیقی، فرهنگ، ادبیات، تاریخ، هنر و انتقال ابزارهای جدید از سرزمینی به سرزمین دیگر داشتند. در گذشته، بعضی از چارواداران در مناصب حکومتی، در نقش پستچی یا پیک عمل می‌كردند و پیامهای شفاهی یا كتبی را از حکومتهای منطقه‌ای به حکومت مرکزی و بالعکس منتقل می‌كردند. این افراد بعدها از گروه چارواداران جدا شده، «چاپار» نام گرفتند (عبدلی‌فرد،20). در گیلان، چارواداران وظیفۀ اطلاع‌رسانی اخبار را نیز بر عهده داشتند و اخبار و اطلاعات روستا را به جاهای دیگر می‌رساندند (پاینده، 213).
چارواداری با مشاغلی چون پالان‌دوزی، چلنگری، نعل‌بندی، اصطبل‌داری، مال‌داری، چرخچی (پیله‌وری)، چوب‌داری، تیمارداری، میرآخوری و چال‌میدانی ارتباط تنگاتنگ، و در جشنهای محلی و مسابقات چوگان، اسب‌دوانی و اسب‌سواری نقش جانبی داشته‌است (احمدی، تحقیقات). همچنین آنها در گذشته در پیشبرد جنگها، در حمل ارابه، قورخانه و اسلحه‌ها و مواد غذایی، و حتى پس از ورود اسلحه‌های آتش‌زا، برای حمل توپ نقش داشته‌اند (نظام‌السلطنه، 1 / 125).
برخلاف شهرت بدی که چارواداران داشته‌اند، این شغل در میان مردم برخی از خرده‌فرهنگهای ایران ارزش و محبوبیت خاصی داشته است. به‌سبب آشنایی چاروادار با فرهنگهای مختلف و سفر به شهرها و آگاهی از اخبار و وقایع جوامع، آرزوی هر دختری بوده كه با چاروادار ازدواج كند؛ نمونۀ آن، این ترانۀ مازندرانی در وصف دختری است که می‌خواهد همسرش چاروادار باشد: ریكا كه چاروادار نیه مِن وِنه سِره نَشومْبه / هَفتا قاطِر قِطار نیه مِنْ وِنه سِره نَشومْبه ( لغت‌نامه، ذیل چاروادار): پسر اگر چاروادار نباشد، همسرش نخواهم شد / اگر مالک 7 قاطر نباشد، همسرش نخواهم شد.
در ترانه‌های محلی نیز چارواداری بازتاب ویژه‌ای دارد. چاروادار گاهی در ماجرای عاشقانه‌ای در نقش قاصد عمل می‌کند و واسطۀ میان عاشق و معشوق است. عاشق پیام خود را به چاروادار می‌سپارد تا در دیاری دیگر به معشوق برساند.گاه خود در مقام عاشقی ظاهر می‌شود كه از دوری معشوق می‌نالد. همچنین چارواداران تولیدكنندۀ ادبیات شفاهی‌اند. مسافت زیاد راه، دوری از خانواده، تنهایی، سختی و مشقت كار در سرما و گرما، و خطر حملۀ حیوانات وحشی به فرد یا به حیوان باركش از‌جملۀ مشكلاتی است كه چارواداران برای فرار از آن به ترانه روی می‌آورند (احمدی، بررسی ... ، 65).
در ترانه‌های چارواداری به وضعیت آب‌و‌هوا، و آسیب‌دیدن حیوانات باربر اشاره می‌شد (شاه‌حسینی و یونس شاه‌حسینی، 198). چارواداران گیلان در تنهایی و سفر، ترانۀ عزیز و نگار را می‌خواندند (وحدتی، 44). در گیلارد دماوند، جوانان در شب یلدا اشعاری می‌خوانند که یکی از این اشعار در وصف چارواداری و مشقتهای آن است: زمستان تا بهار من چاروادارم / به جیلارد آمدم سامان ندارم ... (انجوی، 1 / 39).
اهمیت نظام چارواداری در پیدایش موسیقی آوازی نیز قابل توجه است. در مناطق مازندران به آواز ویژه‌ای که در مایۀ شور خوانده می‌شود، «چاروداری حال» گفته می‌شود. این موسیقی غنایی، بازتاب زندگی پرمشقت چارواداران است و معمولاً به وسیلۀ آنان نیز خوانده می‌شود. این ملودیها بر اساس شرایط کار، حالت سواره یا پیاده بودن چاروادار یا ساربان، و یورتمه رفتن اسب و حرکت شتر متفاوت‌اند (قلی‌نژاد، 36).
بسیاری از ویژگیهای اخلاقی چارواداران در امثال فارسی نیز نمود یافته است، همچون: چاروادار نمی‌تواند راهدار باشد؛ چاروادار قمی است، خرش را دوسره کرایه می‌دهد؛ چاروادار و بفرما؟ (ذوالفقاری، 1 / 764).

مآخذ

ابن‌بلخی، فارس‌نامه، به کوشش علی‌نقی بهروزی، شیراز، 1343 ش؛
احمدی، لیلا، بررسی جنبه‌های زیبایی‌شناسی ترانه‌های ملی ایران، پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1387 ش؛
همو، تحقیقات میدانی؛
احمدی لاشکی، قاسم، کجور مازندران (لاشک)، چالوس، 1373 ش؛
اسلامی ندوشن، محمدعلی، روزها، تهران، 1363 ش؛
«اسناد و مدارک باج‌راه»، راه و بار، تهران، 1363 ش، ج 1، دفتر اول؛
امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛
انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379 ش؛
اولیویه، گیوم آنتوان، سفرنامه، ترجمۀ محمدطاهر میرزا، به کوشش غلامرضا ورهرام، تهران، 1371 ش؛
ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، 1371 ش؛
بستکی، علی‌اکبر، فرهنگ بستکی، تهران، 1359 ش؛
بهروزی، علی‌نقی، واژه‌ها و مثلهای شیرازی و کازرونی، شیراز، 1348 ش؛
پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛
پهلوان، کیوان، فرهنگ عامۀ الاشت، تهران، 1385 ش؛
تمیم‌داری، احمد، فرهنگ عامه، تهران، 1390 ش؛
جملی کارری، ج. ف.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، 1348 ش؛
خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن (شهسوار)، تهران، 1387 ش؛
ذبیحی، مسیح، استراباد‌نامه، سه سفرنامه، وقف‌نامه و سرگذشت، به کوشش ایرج افشار و محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1386 ش؛
ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛
راوندی، مرتضى، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1382 ش؛
رجایی زفره‌ای، محمد‌حسن، «واژه‌ها و فرهنگ مربوط به چارواداری در آبادی زفره»، راه و بار، تهران، 1363 ش، ج 1، دفتر پنجم؛
رسولی، غلامحسین، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛
سالور، قهرمان میرزا (عین‌السلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1374- 1379 ش؛
سدیدالسلطنه، محمدعلی، سفرنامه، به کوشش احمد اقتداری، تهران، 1362 ش؛
شاه‌حسینی، علیرضا و یونس شاه‌حسینی، آواز نی تا آوای ایل، سمنان، 1389 ش؛
همو و ناصر حامدی، در جزین، شهر یاقوت سرخ، سمنان، 1391 ش؛
شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛
صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛
عبدلی‌فرد، فریدون، چاپارخانه‌ها و راههای چاپاری در ایران، تهران، 1383 ش؛
عزالدوله ملکونف، سفرنامۀ ایران و روسیه، به کوشش محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران، 1363 ش؛
عیسى‌پور، عزیز، گالشها، تهران، 1388 ش؛
فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین ‌نور‌صادقی، تهران، 1324 ش؛
قدامة بن جعفر، الخراج، ترجمۀ حسین قره‌چانلو، تهران، 1370 ش؛
قلی‌نژاد، جمشید، موسیقی بومی مازندران، تهران، 1379 ش؛
گروسین، هادی، بازار و پیشه‌های همدان، همدان، 1375 ش؛
لغت‌نامۀ دهخدا؛
لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1370 ش؛
مدرسی طباطبایی، حسین، قم‌نامه، قم، 1364 ش؛
مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، لیدن، 1906 م؛
مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛
مهرانی، حیدر، «چارواداری در گیلان»، اعتماد، تهران، 26 / 3 / 1382 ش؛
نجف‌زادۀ بارفروش، محمدباقر، واژه‌نامۀ مازندرانی، تهران، 1368 ش؛
نظام‌السلطنۀ مافی، حسینقلی، خاطرات و اسناد، به کوشش معصومه مافی و دیگران، تهران، 1362 ش؛
نیبور، کارستن، سفرنـامه، ترجمـۀ پرویز رجبی، تهـران، 1354 ش؛
وحدتی، نـاصر، «کار خالق موسیقی در جهان»، آوازها و نغمه‌های کار در ایران، به کوشش هوشنگ جاوید، تهران، 1389 ش؛
نیز
:

Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1966;
Dieulafoy, J., La perse, la Chaldée et la susiance, Tehran, 1989;
Jackson, A. V. W., Persia Past and Present, London, 1906;
Oléarius, A., Moskowitische und persische Reise, Darmstadt, Progress-Verlag;
Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865;
Valle, P. della, Viaggi, Brighton, 1843.

لیلا احمدی کمرپشتی

اسم الکتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران المؤلف : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    الجزء : 2  صفحة : 359
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست